کتاب بی سایگان
فنی از او پرسید: «چند وقت است غذا نخوردهای؟» ادوارد چشمهایش را به چشمهای او دوخت و گرما و مهربانی آن چشمها او را غرق حقشناسی کرد. کمی شل شد. او زمان خیلی درازی را در تنهایی و ناراحتی سپری کرده بود، و فنی خیلی مهربان بود. برای اینکه گیر گلویش را باز کند، با عجله یک لیوان آبجو نوشید و جواب داد:
«دو روز.»
«بدون پول؟»
او سرش را به علامت تایید تکان داد. فنی اوقاتش تلخ شد.
«تو دیوانهای ادوارد. حتما میدانی که در این خانه همیشه به روی تو باز است. هر وقت که دوست داشتی بیا، بدون اینکه تا آخرین رمقهایت صبر کنی. این مسخره است.»
ادوارد با فریاد گفت: «من مسخرهام، و این را میدانم!»
صفحه 110
پو بر علیه پو
معرفی نمایشنامه قتل به روایت پو نوشته جفری هچر
آیا رمانی در مورد بحران آب و هوا وجود دارد؟
ملیسا هریسون بهترین داستانهای مرتبط با بحران آب و هوا را توصیه میکند
پوملو، فیلی که فرق اینجا و آنجا را نمیداند!
معرفی کتاب کودک آموزش مفاهیم با پوملو ، فیل فیلسوف 1 / تفاوتها نوشتهی رامونا بدسکو