کتاب اودیسه

نویسنده: هومر

اولیس نام‌آور که آن همه رنج برده بود به او پاسخ داد: «ای دوست، اینک که تو باور نداری و می‌گویی که دیگر باز نخواهد گشت، برای آن است که دل تو همواره دیرباور خواهد بود. با این همه من نه به سرسری بلکه با سوگند به تو می‌گویم که اولیس باز خواهد آمد. باید همین که بازگشت و به سرای خود رسید خوب پاداش این پیام نیک را بدهی؛ باید آنگاه جامه‌های زیبا، بالاپوشی؛ نیم‌تنه‌ای در بر من بکنند. پیش از آن هر چند بدان نیازمند باشم نمی‌توانم چیزی بستانم. به همان اندازه که دروازه‌بانان هادس که تن به تنگدستی درمی‌دهند و سخنان فریبنده می‌گویند ناپسندند این کار هم مرا ناپسند است. اینک زئوس را پیش از خدایان دیگر، این خوان میزبانی را، کانون اولیس بی‌گناه را که من بدان فرود آمده‌ام به گواهی می‌گیرم، آری، آنچنان که می‌گویم روی خواهد داد. در همین سال اولیس بازخواهد گشت؛ در پایان این ماه در آغاز ماه دیگر به سرای خود باز خواهد گشت و از بدرفتاری‌هایی که درینجا با زنش و فرزند نام‌آورش می‌کنند کین خواهد کشید.»

صفحه ۲۵۷

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب اودیسه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

داستانی به قدمتِ اسطوره

مروری بر کتاب ادیسه اثر هومر

هم‌گام با اسطوره، به سادگی هرچه تمام‌تر

مروری بر کتاب افسانه‌ی خدایان از شجاع‌الدین شفا

داستان روسی؛ از دوردست‌ترین سرچشمه‌ها

مروری بر کتاب مجموعه داستان‌های آلکساندر پوشکین

کتاب های پیشنهادی