
کتاب آواز کشتگان
«پاهای هزاران هزار جوان بر کف آجر فرش این حمام خواهد افتاد. ولی زمین به آنها وعده داده شده زمین از آن آنهاست.»
صورتش را بر زمین چسباند لبهایش را روی آجر گذاشت. خواست ببوسد. نفهمید توانسته است. ببوسد یا نتوانسته است آهسته گفت: «خاک» و ماند.


کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

پنج روایت از خانوادهی فو
معرفی کتاب تکپردهایهای داریو فو نوشتهی داریو فو و فرانکا رامه

شاعر سرخورده
معرفی کتاب نیما یوشیج در یادداشتهایش نوشتهی ایرج پارسینژاد