کتاب یک روز سر فرصت

نویسنده: میهن بنی طالبی دهکردی

نعمت،پدر ملکه اصلاً خانه اش را در دهکرد دوست نداشت. به بهانه کار کردن و مغازه داری در اصفهان زندگی می‌کرد. دو با هم سر بی‌بی گلاب هوو آورده بود. شراب خوار ولاابالی بود و این اواخر مرض شد و دو ماه بعد از عروسی ملکه خاتون از دنیا رفت. اما وصف کارهایش همیشه ورد زبان طلعت بود تا ملکه خاتون و ایوب را بیازارد. مادر بزرگ پاهایش را جمع کرد و دست به پیشانی کشید و گفت: 

وقتی من خانه ایوب رفتم دو ماهی می‌شد که پدر ملکه خاتون مرده بود. قبل از آن هم پنج شش سالی به دلیل ورشکستگی زندان بود و از زندان که برگشت دیگر سلامت نبود. همان بیماری باعث مرگش شد.

صفحه15

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب یک روز سر فرصت

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: یک روز سر فرصت
  • ناشر : پوینده
  • تعداد صفحات: 120
  • شابک: 9789642950782
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1398
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

یک داستان محشر

معرفی کوتاه کتاب کودک یک داستان محشر نوشته‌ی فوئب گیلمن

رد پای ماندگار

ابراهیم گلستان: مروری بر زندگی و آثار

اینجا همه از دم مریض‌اند...

مروری بر کتاب کنام نوشته‌ی سعید کاویانپور

کتاب های پیشنهادی