من آن زن٬ ماتیلدا را در خلال اولین پاییزی دیدم که بهعنوان مهاجر در برلین زندگی میکردم؛ از دو منظر اوایل دههٔ بیست بود: اوایل دههٔ بیست این قرن وهمینطور زندگی نکبتبار من. مدت زیادی نبود که یکی از آشناها شغلی برایم دست و پا کرده بود تا معلم سرخانهٔ یک خانوادهٔ روسی شوم که هنوز فقر گریبانگیرشان نشده بود و همچنان در لذت عادات کهنهٔ سنپیترزبورگیشان غوطهور بودند.
صفحه ۹
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی