در را باز میکنم و میبینم ترازیت پشت میزش نشسته است. لابهلای کاغذ ها گم شده است و با یک دست ساندویچ را گرفته و با دست دیگر دارد تایپ میکند. به نظر میآید اسکاندیناویایی باشد. قد بلند،لاغر، با موهای طلایی که کاملا ساده، به شکل گوجه ای بسته و چشم های سبز روشن که به نظر میرسد درست به آدم خیره شده است.او حس شوخ طبی ندارد و صادقانه بگویم ما هیچ وقت خیلی با هم جور نبودیم.
صفحه197
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید