کتاب پایان روز
نویسنده: محمد حسین محمدی
گرسنه است. از صبح، جز یک لقمه نان خشک، هیچ چیز خورده نتوانسته است. باید چیزی بخورد. ساندویچ بگیرد یا برود و چلوکباب بخورد. فکر میکند، یک روز که هر روز نمیشود. و چشم میگرداند به اطرافش و تابلوهای دکانها را میخواند. بهدنبال تابلوی رستورانتی میگردد. از چاشت هم تیر شده دیگر. میماند به کدام یک برود. حالا که چشم میگرداند، میبیند بازار پر از رستورانت و ساندویچی است.
به راهش ادامه میدهد. میخواهد جای گوشه و ارامی بیابد. بعد آواز جَر مردی را میشنود که پیاپی نام غذاها را تکرار میکند و کاغذهای تبلیغی رستورانتی را به دست رهگذران میدد. صدای مرد بیخی جر شده از بس که چیغ زده است.
مرد چیغ میزند: «چلوکباب، جوجه، تبریزی، چنجه، بفرمایید ناهار حاضر است...»
صفحه 79
- نام کتاب: پایان روز
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 125
- شابک: 9786002299734
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
به گاه دگردیسی اشیاء، ما تباه شدهایم
دربارهی کتاب کورسرخی نوشتهی عالیه عطایی
ویرانشهر اورول یا واقعیت امروز؟
مروری بر کتاب ۱۹۸۴ نوشتهی جورج اورول
ماه؛ دوستی برای زمین
مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشتهی استیسی مک آنلتی
کتاب های پیشنهادی