همه تابستان بدون فیسبوک

نویسنده: رومن پوئرتولاس

بنابراین سناریوی تازه ای در ذهنش طرح ریزی شد و، همچون ارشمیدس که از وان حمامش بیرون پریده و لخت مادرزاد در خیابان‌های سیراکوز «یافتم!» مشهورش را عربده زده بود،با تعجب فریاد زد:«آخه کاملاً معلومه!» او که دستخوش هیجان ناگهانی شده بود، با عجله و عکس به دست به سمت تلفن رفت که روی میز کوچک نشیمن قرار داشت و شماره مک دونالد را گرفت.

کلانتر خیلی زود از آن سوی خط نعره زد:« می‌دونین ساعت چنده؟» آگاتا به ساعت مچی‌اش نگاه کرد.

«11 و 30 دقیقه شب»

صفحه173

همه تابستان بدون فیسبوک

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«چرا لبنان؟» این را خیلی‌ها می‌پرسند.

بخشی از کتاب «مارک و پلو» اثر منصور ضابطیان

تاریخ در این باغ‌ها جایی ندارد

معرفی کتاب باغ‌های تسلا نوشته‌ی پریسا رضا

قانون جنگل

درباره کتاب محاکمه‌ی خوک نوشته‌ی اسکار کوپ-فان

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید