کتاب من زنم
نویسنده: شیرین آذرنگ
وقتی با امیر نامزد کردم، خودم را می دیدم که از حصار تنگ و ماتم زدۀ – آن موقع اینطور فکر می کردم – خانۀ پدری پر می کشم به گسترهای از نشاط و سرزندگی؛ شاید برای همین اینقدر مجذوب [ او] شدم، فکر می کردم روزهای روشن وشیرین زندگیام شروع شده؛ برای همین هورا مرا از این خانه بینصیب گذاشت؛ بگذریم ...
باید چند خدمه بفرستم کمک آقای کاظمی. مهسا برای اینکه مزاحمم نشود، پاورچین آمد و از پشت سرم برگه یادداشتی گذاشت روی میز.
مهسا نوشته آقای کاظمی نیاز به چند خدمۀ مرد دارد که تا قبل از تاریکی شب کار را در فرهنگسرا تمام کند.
صفحه 150
- ناشر : نودا
- تعداد صفحات: 312
- شابک: 9786226459365
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1398
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

تکافتادگی؛ تباهی نوستالژی
مروری بر کتاب بدن تکهتکهشده نوشتهی لیندا ناکلین

در جستوجوی قطعیتی محض
دربارهی کتاب پدرم برتراند راسل نوشتهی کاترین تیت

رد پای ماندگار
ابراهیم گلستان: مروری بر زندگی و آثار
کتاب های پیشنهادی
