کتاب مزرعه

نویسنده: تام راب اسمیت

من تمام شب مشغول نوشتن بودم. این پروسه راحت نبود و خسته شده‌ام. قرار اسن به زودی دوباره یکدیگر را ببینیم. وقت من در حال اتمام است و می‌خواهم پیش از اینکه درباره‌ی این صفحات بحث کنیم، بخوابم. پس وقایع متعاقب را به چند نکته‌ی سریع کاهش می‌دهم.

پس از دروغ فریا من چندین هفته مریض شدم. بقیه آن تابستان را در تخت گذراندم. وقتی عاقبت خوب شدم، والدینم دیگر به من اجازه ندادند تنهایی مزرعه را ترک کنم. مادرم هر شب برایم دعا می‌خواند. کنار تختم زانو می‌زد و دعا می‌کرد؛ بعضی وقت‌ها یک ساعت کامل. در مدرسه بچه‌ها فاصله‌شان را با من حفظ می‌کردند.

     صفحه 133

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب مزرعه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

خشکیدن آب دهان عنکبوت

معرفی کتاب در یتیم: خشکیدن آب دهان عنکبوت نوشته‌ی محمود دولت‌آبادی

چند نفر از ما‌‌، حقوق کودکان را می‌داند؟

مروری بر کتاب کودک حق دارم فرهنگ داشته باشم نوشته‌ی آلن سر

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

مروری بر نمایشنامه‌ی رمولوس کبیر نوشته‌ی فردریش دورنمات

کتاب های پیشنهادی