
کتاب محرم
خوش نیت بودن مرد آشکار بود. همچنین پیری و دست پا چلفتیاش. وقتی او مشغول انجام کاری بود، من هم داشتم طبقه بالای آپارتمان فانوس دریایی خیالی را تماشا میکردم. ب-ج بالا بود. من هم پایین بودم. پایین بودم چون نخی که دراز شده بود، سرو ته نداشت. هر چقدر که میکشیدی درازتر میشد. مثل داستانی که شنوده اش را سردرگم میکند، بی سرانجام بود. پایین بودم چون میان درهای تک لنگه جا نمیشدم.
صفحه 113


شبهجزیره را جور دیگری بشناسید
معرفی کتاب شبهجزیرهی عربستان و اعراب نوشتهی رابرت ج. هویلند

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

سیکادا؛ از بیگانگی تا رهایی
معرفی کتاب سیکادا نوشتهی شان تن