
کتاب كیمیا پرورده حرم مولانا
سلطان ولد در مثنوی ولدی این سخنان شمس را به این گونه نظم درآورده است:
خواهم این بار آن چنان رفتن که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز ندهد کس نشان من هرگز
بهنظر میرسد مولانا تهدیدات شمس را جدی میدانسته و تلاش میکرده تا او نرود، اما شمس به این نتیجه رسیده بود باید برود و ایجاد فراق را مایه پختگی مولانا میدانست:
سفر من برای برآمدِ کار توست، الا آنست که البته فراق پخته میکند و مهذّب میکند، اکنون مهذب و پخته وصال اولیتر یا پخته فراق؟
اینکه در وصال پخته شود و چشم باز کند کجا، و آن که بیرون ایستاده بود تا کی در پرده راه یابد، چه ماند بدان که در اندرون پرده باشیم مقیم... (164:1)



بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو

با یک شازدهی بدغذا، خوشغذا شوید!
معرفی کتاب کودک شازده شیرپلو نوشتهی پروین پناهی

از هرتسن و چرنیشفسکی و رادشچیف هم حرف میزنیم
معرفی کتاب ریشههای انقلاب روسیه: 1861-1917 نوشتهی آلن وود