کتاب عالیجناب کیشوت

نویسنده: گراهام گرین

در بیان دیدار عالیجناب پدر کیشوت و سانچو

از مقبره‌ای مقدس

پدر کیشوت پرسید: «می‌خواهی به شمال برویم؟ فکر کردم اگر به طرف شمال برویم شاید سری به بارسلون بزنیم.» 

شهردار گفت: «می خواهم تو را جایی ببرم که حتم دارم آنجا دست به دعا برخواهی داشت - از جادة سالامانکا برو تا بگویم که کجا باید بپیچی.»

در لحن او حالتی بود که پدرکیشوت را دل‌نگران می‌کرد. پدر کیشوت ساکت شد و بار دیگر به یاد خوابی که دیده بود افتاد. گفت: «سانچو، آیا واقعاً به نظر تو روزی تمام دنیا کمونیست خواهد شد؟»

«این اعتقاد من است. بله، آن روز را البته من نخواهم دید.»

«پیروزی پرولتاریا کامل خواهد شد؟»

«بله.»

صفحه ۷۳

افزودن به پاکت خرید 80,000 تومان

کتاب عالیجناب کیشوت

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

آوا در آینه

معرفی کوتاه کتاب کودک آوا در آینه نوشته‌ی فائزه دائمی

فراواقعیت تنها در ذهن ما واقعیت دارد

مروری بر کتاب امروز چیزی ننوشتم نوشته‌ی دانیل خارمس

چطور می‌توان دوستی‌های ارزشمند را نجات داد؟

مروری بر کتاب کودک دعوای دوست‌های صمیمی نوشته‌ی فرانسس ایتانی

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 80,000 تومان