کتاب عالیجناب کیشوت
نویسنده: گراهام گرین
در بیان دیدار عالیجناب پدر کیشوت و سانچو
از مقبرهای مقدس
پدر کیشوت پرسید: «میخواهی به شمال برویم؟ فکر کردم اگر به طرف شمال برویم شاید سری به بارسلون بزنیم.»
شهردار گفت: «می خواهم تو را جایی ببرم که حتم دارم آنجا دست به دعا برخواهی داشت - از جادة سالامانکا برو تا بگویم که کجا باید بپیچی.»
در لحن او حالتی بود که پدرکیشوت را دلنگران میکرد. پدر کیشوت ساکت شد و بار دیگر به یاد خوابی که دیده بود افتاد. گفت: «سانچو، آیا واقعاً به نظر تو روزی تمام دنیا کمونیست خواهد شد؟»
«این اعتقاد من است. بله، آن روز را البته من نخواهم دید.»
«پیروزی پرولتاریا کامل خواهد شد؟»
«بله.»
صفحه ۷۳- نام کتاب: عالیجناب کیشوت
- مترجم: رضا فرخ فال
- ناشر : فرهنگ نشر نو
- تعداد صفحات: 257
- شابک: 9786004902397
- شماره چاپ: 2
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز,رقعی
- دسته بندی: داستان انگلیسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
مامان دوستت دارد
مروری بر کتاب کودک اگر تو نبودی نوشتهی باب دیلن
رقص مرگ در تروا
مروری بر کتاب ببر پشت دروازه نوشتهی ژان ژیرودو
کوتولهی قلدر تارتوف مزوّر است یا روشنفکر؟
معرفی نمایشنامهی روشناییهای بوهم نوشتهی رامون ماریا دل بایه اینکلان
کتاب های پیشنهادی