«صریح... بله، صریح. اما ابهامی در سخن من نبود وقتی گفتم عادت! گفتم بشر به عادت عادت میکند، و فراموشی در ما تبدیل شده است به عادت؛ و عبور کردن از کلمات، عبور کردن سطحی از کلمات یک عادت شده است برای بشر. ایبسا اگر قلم و کاغذ اختراع نشده بود، بشر ناچار بود به نحو زندهتری کلمه – کلمات را به خاطر بسپارد. مثلا همین عنوان عظیم اشرف مخلوقات، ایبسا بار امانتی از خود در حافظهی بشر باقی میگذاشت که اینگونه سبک و سطحی از آن نمیگذشت، آن را فراموش نمیکرد، و اگر بر زبان میآورد آن بر زبان آوردن از سر عادت نمیبود و درنتیجه این مهمترین قضاوت درباره بشر به وسیله بشر چنین نابود نمیشد و این مغز نفرینشده مرا تا مرز جنون پیش نمیبرد تا به این نتیجهی خوفناک برسم که پلیدتر، دنیتر، نابودکنندهتر و ریاییتر از گِل آدمی در این هستی چیزی وجود ندارد... و اسیر من در سنگر تشنه است، سرگرد! میمونها هم مثل خودشان را به اسارت نمیگیرند...»
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید