امّا،آلکساندر در پنجمین سالی که چزاره تیغ کشیده بود و در گذشت و امیر را در حالی وانهاد که تنها بر ولایتِ رومانیا فرمانرواییِ بی چون و چرا داشت. دیگر همه چیز نااستوار بود و او، درمیانِ دو دشمن با سپاهِ بسیار نیرومند، در بسترِ مرگ افتاده بود. با این همه، امیر که سخت تیزتاز و هنرور بود، نیک میدانست که چگونه باید با دیگران کنار آمد یا ایشان را از سر راه برداشت.
صفحه 92
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید