کتاب شما که غریبه نیستید
نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
روستای ما قهوهخانه نداشت، عوضش بازار داشت که میان ده بود. چند تا دکان بقالی و آهنگری و قصابی دم حمام و مسجد بود که ما به آن بازار میگفتیم. صبحها و عصرها پیرمردها دم دکانها گوش تا گوش مینشستند و باب کیف از زمین و زمان و آسمان حرف میزدند و شعر میخواندند. کسانی که شعر گفته بودند، شعرشان را آنجا با صدای بلند میخواندند. شعرها بیشتر مذهبی بود و یا شوخی و دستانداختن یکدیگر. شاعرهای آبادیهای دور و بر توی شعرشان نیشی به آنها میزدند و آنها هم توی شعرشان جواب دندانشکنی حوالهشان میکردند.
آغبابا صبحها میرود دم دکان «دژند» که پسر خواهرش است، در جمع پیرمردها مینشیند. تسبیح میگرداند و سیگار میکشد و حرف میزند. آغبابا خیلی شیرینزبان است، حرفهایی میزند و شعرهایی میخواند که همه میخندند. پر از قصه و خاطره است. کوچکترین اتفاقی که سالها پیش در روستا افتاده چنان شاخ و برگ میدهد و شیرینش میکند که اگر صد بار هم شنیده باشند باز هم شنیدنی است. به قول معروف دهن گرمی دارد. اما سواد ندارد. وقتی حرف میزند، رو به رویش مینشینم و به دهانش نگاه میکنم. ساکت که میشود،
- نام کتاب: شما که غریبه نیستید
- ناشر : معین
- تعداد صفحات: 354
- شابک: 9789647603478
- شماره چاپ: 39
- سال چاپ: 1402
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
آنچه نوجوانها باید بخوانند
مروری بر چند رمان برای 12 تا 18 سالهها
دربارهی ژان-کلود کاریر
ژان-کلود کاریر: مروری بر زندگی و آثار
سفری به دنیای نمادین
مروری بر کتاب ناز بالش نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی
کتاب های پیشنهادی