شب بخیر جناب کنت و کاکتوس

نویسنده: اکبر رادی

اعتماد      طفلک سیمین آذوقة یه هفتة منم فریز کرده. کتلت، لازانیا، کیویسکی. (سینی قهوه را روی عسلی می‌گذارد.) همه بسته‌بندی شده توی فویل و ظرف‌های یک بار مصرف... (پیپش را بر می‌دارد.) منم نمایشنامه رو امشب تحویل کارگردانم می‌دم و، احتمالاً فردا میرم پیش سیمین. بنابراین خیالت از جمیع جهات آسوده باشه. نقداً در حریم امنیت بنده هستی و ما هم که توی دفتر کارمون خودکفاییم: (درِ يخچال پنج فوتی را اندکی نمایشی به روی نفیسی باز می‌کند.) یک مینی بار با مقداری پنیر، ژامبون، زيتون، و... اقسام زهرماری و هرچی بخوای. (یخچال را می‌بندد.) حتی می‌تونی شب این‌جا بِیتوته کنی و توی همین مبلی که روش نشسته‌ی راحت بخوابی. دلت خواست، می‌تونی پرده رو کنار بزنی، که چشم‌اندازش قسمتی از مناظر بدیع بالای شهره؛ مخصوصاً شب‌ها.


متاسفانه این کتاب موجود نیست

شب بخیر جناب کنت و کاکتوس

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • ناشر : قطره
  • تعداد صفحات: 83
  • شابک: 9789643412951
  • شماره چاپ: 6
  • سال چاپ: 1398
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: نمایشنامه فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تراژدی جنایت و جنون

مروری بر نمایشنامه‌ی مکبث نوشته‌ی ویلیام شکسپیر

حرفت را بزن ولی با مردم راه بیا

معرفی کوتاه کتاب کودک حرفت را بزن ولی با مردم راه بیا نوشته‌ی اسکات کوپر

جهان مال من است

معرفی کوتاه کتاب جهان مال من است نوشته‌ی تهمینه حدادی

کتاب های پیشنهادی