کتاب شام

نویسنده: سزار آیرا

ساعت تازه از یازده گذشته بود که به خانه رسیدیم. مامان در سراسر طول مسیر می‌لندید که خیلی دیر شده است و این چه غذایی بود و خلاصه از همه چیز آن مهمانی می‌نالید، خاصه از زیاده روی های دوستم. از کجا پول می‌آورد و آن همه خرت و پرت می‌خرید. چطور با آن همه خیال بافی و آن همه آشفته بازاری که به هیچ دردی نمی‌خورد زندگی می‌کرد. بی گمان این چیزها خیلی گران بود. مگر آنکه برایش هدیه می‌آوردند؟ مدام حیرت زده و دلخور موضوع پول را پیش می‌کشید، انگار که دوستم پول اسباب بازی هایش را از جیب او داده باشد.

صفحه 31

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب شام

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ماه؛ دوستی برای زمین

مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشته‌ی استیسی مک آنلتی

کیکی با طعم شیرین خانواده

مروری بر کتاب کودک خانواده شبیه کیک است نوشته‌ی شونا آینز

سایه هیولا را جدی بگیرید

معرفی کوتاه کتاب کودک سایه هیولا نوشته‌ی عباس جهانگیریان

کتاب های پیشنهادی