
الينبورگ تماسی دریافت کرد مبنی بر اینکه در املاک ربع هزار چهارم استخوان پیدا شده است. وقتی تلفن زنگ زد در دفترش تنها بود و میخواست از اتاق بیرون برود. اول کمی درنگ کرد، نگاهی به ساعت انداخت. تمام روز داشت برای مهمانی شام برنامهریزی میکرد و مرغهایی را که با ادویهی تند در حال پختن هستند، تجسم کرده بود. آهی کشید و تلفن را برداشت.
صفحه ۲۵
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید