کتاب سرود کریسمس | نشر افق

نویسنده: چارلز دیکنز

وقتی اسکروج از خواب بیدار شد، هوا تاریک بود. از روی تخت، درست پنجره را نمی‌دید. پنجره هم مثل دیوارهای اتاق، تاریکِ تاریک بود. اسکروج گوش کرد. زنگ کلیسا دوازده ضربه نواخت. فکر کرد: «اما ساعت از دو گذشته بود که من خوابیدم! حتماً ساعت خراب است، شاید از کار افتاده. دوازده! نه غیرممکن است. غیرممکن است که من تمامِ روزِ بعد و دوباره تمامِ شب را خوابیده باشم! حتماً ساعت دوازده ظهر است.»

از روی تخت بلند شد، به طرف پنجره رفت و بیرون را نگاه کرد. فقط توانست بفهمد که هنوز مه غلیظی همه جا را گرفته و هوا بسیار سرد است؛ اما مثل وسط روز، صدای رفت‌وآمد مردم نمی‌آمد.

اسکروج دوباره به رختخواب رفت. به اتفاقی که افتاده بود فکر کرد. با خود گفت: «یعنی همه‌اش خواب بوده؟» و بعد صدای زنگ ساعت بلند شد: دینگ‌دانگ، دینگ‌دانگ.» 

صفحه ۱۳

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب سرود کریسمس | نشر افق

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

آرزوهای بزرگی برخواسته از فقر و تحقیر

مروری بر کتاب آرزوهای بزرگ نوشته‌ی چارلز دیکنز

درد، دانه‌ی رویش شاهکار ادبی

مروری بر زندگی و آثار چارلز دیکنز

با لوسی مانت در قرن هجدهم

مروری بر کتاب داستان دو شهر نوشته‌ی چارلز دیکنز

کتاب های پیشنهادی