کتاب زوربای یونانی

نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس

خوابم برد. وقتی بیدار شدم زوربا رفته بود. هوا سرد بود و من هیچ میل نداشتم برخیزم. به طرف قفسه کوچکی که بالای سرم بود دست دراز کردم و کتابی را که دوست داشتم و با خود آورده بودم برداشتم: اشعار مالارمه بود. از یک جای اتفاقی آهسته شروع به خواندن کردم، کتاب را بستم، باز ان را گشودم و آخر پرتش کردم. آن روز برای نخستین بار در عمرم این شعرها به نظرم خشک و بی بو و بی مزه و عاری از جوهر انسانی آمد. کلماتی بودند بی رنگ و تو خالی و پا در هوا، به منزله آب مقطری  کاملاًً صاف و بدون میکروب، لیکن فاقد ماده غذایی، یعنی بی جان.

صفحه 196

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب زوربای یونانی

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

دوستی هم ساختنی است

مروری بر کتاب کودک با هم درستش می‌کنیم! نوشته‌ی لوئیس ییتس

هفت روز نفس‌گیر

مروری بر کتاب نام گل سرخ نوشته‌ی امبرتو اکو

اثری از تو چاپ شده، پس هستی!

مروری بر کتاب پرنده به پرنده؛ درس‌هایی چند درباره‌ی نوشتن و زندگی نوشته‌ی آن لاموت

کتاب های پیشنهادی