
کتاب زنی با موهای قرمز
صبح که بیدار شدم، اوستا محمود آمده بود. یک پاکت سیگار جدید هم گوشهای بود. آن روز تا شب خیلی کار کردیم، اما زیاد پیش نرفتیم. انتهای چاه خیلی دور شده بود و دیگر تماما گردوخاک بود. بعد از پایان کار، من و اوستا روی تن همدیگر آب ریختیم و خودمان را شستیم. نگاه کردن به بدن برهنهی او برایم راحتتر شده بود. وقتی میدیدم زخمها و کبودیهای روی تنش بیشتر شده و با وجود درشتی هیکلش درواقع لاغر و استخوانی و رنگپریده است، به شکستمان فکر میکردم.
صفحه 84



و دیگر بار رؤیاهایت را به مهمانیام بفرست
معرفی کتاب اقرار میکنم: عاشق شدهام نوشتهی آلکساندر پوشکین

ماشین تحریر عجیب
برگرفته از کتاب "ماشین تحریر عجیب" نوشتهی تام هنکس، ترجمهی نیلوفر خوش زبان، نشر نون

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»