کتاب زار
نویسنده: شرمین نادری
سر درِ باغ نوشته بود طلعت خانم. در بزرگ و سنگینی بود که به زور هم باز نمیشد. ما ایستادیم جلوی در و راننده دستش را گذاشتروی بوق. ساعت دو شب بود و ما توی راه برفی مانده بودیم و خسته و بودیم. یادم هست کسی در را باز کرد، پیر مردی خسته و خواب آلود که کلاه پشمی زردی روی سرش گذاشته بود و اخم هایش انگار جوری گره خورده بودند که با قیچی هم باز نمیشد.
صفحه71
- ناشر : آگاه,بان
- تعداد صفحات: 232
- شابک: 9786009840625
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

کتاب خردهروایتهای بیزن و شوهری
برگرفته از کتاب "خردهروایتهای بیزن و شوهری" نوشته مهسا ملک مرزبان، نشر بان

سیدخندان با کارآگاه نقیبی امن است
مروری بر کتاب در سیدخندان کسی را نمیکشند نوشتهی مهام میقانی

جنایت در کوچههای تهران
مروری بر کتاب جمجمهی جوان نوشتهی لاله زارع
کتاب های پیشنهادی

