کتاب ریگودون

نویسنده: لویی فردینان سلین

درینگ درینگ!... باز هم زنگ تلفن... این بار دیگر واقعاً شورش را درآورده‌اند! مولیر مرد از بس موی دماغش شدند... پوکلن !... پوکلن! فقط آن میان پرده کوتاه! لطفاً!... و أن باله!... لویی چهاردهم ضیافت بزرگی برپا کرده! امشب!... دو هزار میهمان دارد! بله، امشب! مولیر مرد از بس موی دماغش شدند... در پاسخ باید گفته باشد: بروید پی کارتان!... پوکلن شرایط اسفناکی داشت!... اما مثل یک بژه رام بود، روی صحنه مرد، درحالیکه تا حد پاره شدن ریه‌هایش سرفه می‌کرد، با حسن نیت تا آخرین قطره خونش ایستاد و نقش خود را ایفا کرد... خوب می‌دانم چه چیزی در انتظارم است، اما من که مولیر نیستم به خاطر بن آشیل خودم را از پا درآورم ...

صفحه ۳۹

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب ریگودون

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

معجزه‌ی بخشش را دست کم نگیرید

مروری بر کتاب بده و بستان نوشته‌ی آدام گرانت

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

مروری بر نمایشنامه‌ی رمولوس کبیر نوشته‌ی فردریش دورنمات

هیچ چیز تحت کنترل نیست

مروری بر کتاب کاج‌زدگی نوشته‌ی ضحی کاظمی

کتاب های پیشنهادی