دوروتی و جادوگر در سرزمین از (مجموعه سرزمین از) (کتاب چهارم)

نویسنده: فرانک ال باوم

جادوگر دستش را دراز کرد و موجود ریز را گرفت و سرش را بین دو انگشت و دُمش را بین دو انگشت دیگرش گرفت و آن را کشید و دو نصف کرد؛هریک از آن دوقسمت آن در یک لحظه تبدیل به یک خوکچۀ کامل و جداگانه شدند.  جادوگر یکی از خوکچه‌ها را روی کف اتاق گذاشت. خوکچۀ جدید مثل قبلی شروع به دویدن روی کف شیشه‌ای تالار کرد. سپس اُز خوکچۀ دیگر را دو نیم کرد و تعداد آن‌ها به سه رسید؛ بعد یکی از این‌ها دو نیم شدند و چهار خوکچه شدند. جادوگر به این کار شگفت آورش ادامه داد تا این که نُه خوکچۀ ریز دور پای او می‌چرخیدند و با صدایی خنده‌آور خرناس می‌کشیدند.

جادوگر اُز گفت : من این‌ها رو از هیچی درست کردم. حالا دوباره اون‌ها رو به هیچی تبدیل می‌کنم . سپس دو تا خوکچه‌ها را گرفت و آن‌ها را به هم فشرد و یکی کرد. بعد یک خوکچۀ دیگر را گرفت و آن را به داخل اولی فشرد و ناپدید کرد.

صفحه 44

دوروتی و جادوگر در سرزمین از (مجموعه سرزمین از) (کتاب چهارم)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

اندوه بهای شجاعت عاشقان

مروری بر کتاب عکاسی، بالون سواری، عشق و اندوه نوشته‌ی جولین بارنز

بانوی داستان

گلی ترقی: مروری بر زندگی و آثار

شکستن طلسم وحشت، از رویا تا واقعیت

گفت‌وگو با زهرا شمس درباره‌ی «شکستن طلسم وحشت»

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید