
با وجود این،به رغم این پیاده روی های مشترک،دخترش و لوزین فرصت داشتند تا خلوت کنند، و بعد از هر بار خلوت کردن، مادر دختر با عصبانیت میپرسید:«خُب، همدیگر را میبوسیدید؟هان میبوسیدید؟ به نظرم همدیگر را میبوسید.» اما دختر فقط آه میکشید و با کلافگی ساختگی میگفت:« آه، مامان،چطور میتوانی چنین چیزی بگویی...» زن به این نتیجه رسید که «بوسههای شیرین طولانی» رد و بدل میشود، و به شوهرش نوشت که ناراحت و نگران است.
صفحه144
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید