رنج کشیدن سخت است، اما اثرش بر من (چون در رنج کشیدن: نه رنج به خودیِ خود: مجموعه ای از اثرات غیر مستقیم در میان است) نوع رسوب، زنگار یا گلولای است که روی قلبم جمع شده؛ نوعی تلخی دل(زود رنجیها، دلخوریها، حسادتها، کمبود عاطفه).
چه تناقضی؛ با از دست دادن مامان بر عکس چیزی که او بود میشوم.
میخواهم بر اساس ارزش های او زندگی کنم و تنها به چیزی مخالف آن میرسم.
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید