
مجلس سوم
[جادهای نزدیک کلبة شبان.]
[اتوليكوس آوازخوانان وارد میشود.]
اتولیکوسچون گل نسرين زند سر از زمین سرد،
با هِئ و هِیهای، از فراز درّه میآید زن کولی،
زانکه از ره میرسد نوشین زمانِ سال،
سرخی خون میفروشد جلوه بر رخسارِ بیرنگِ
زمستانی.
هان! شمدهایِ سپیدِ شسته بر دیوارة پرچین،
با هِی و هِیهای، دلنشین مرغانِ خوش آواز میخوانند،
وَه، چه آوازی!
و مرا دندانِ دزدی خوش بساید تیزة پرچین،
تا که نوشم رُبعِ رطلِ بادهای از کاسة سلطان.
صفحه ۱۰۵در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی