کتاب جاده از (مجموعه سرزمین از) (کتاب پنجم)
نویسنده: فرانک ال باوم
پرنسسی که از همه بزرگتر بود گفت : تو تمام دنیا هیچ صورتی قشنگتر از صورت تو نیست.
پرنسس دومی گفت: تو باید با ما زندگی کنی و برادرمون بشی .
سومی گفت: تو عزیز دل همۀ ما خواهی شد.
این تعریف و تمجیدها باعث شد پسرک کمی آرام شود. او نگاهی به اطراف انداخت و سعی کرد بخندد. این تلاش او غمانگیز بود، چون چهرۀ روباهی او جدید و سفت بود. دوروتی با دیدن او با خود فکر کرد که حالت چهرۀ او نسبت به قبل احمقانهتر شده است.
مرد پشمالو گفت: فکر کنم بهتره ما دیگه الان بریم . او این حرف را با نگرانی زد، چون نمیدانست که پادشاه قصد دارد با آنها چه کار کند.پادشاه رنارد ملتمسانه گفت : خواهش میکنم به این زودی از پیش ما نرین.
صفحه 45
- نام کتاب: جاده از (مجموعه سرزمین از) (کتاب پنجم)
- مترجم: اکبر حسن پور
- ناشر : نودا
- تعداد صفحات: 224
- شابک: 9786009868971
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز،رقعی
- دسته بندی: داستان آمریکایی (کودکان)
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
سیرکی آنسوی کانالِ مانش
معرفی کتاب مطالبه سایه به انتخاب استفن رومر
عقاب
معرفی کتاب عقاب نوشتهی پرویز ناتل خانلری
دیگریِ دروغین، دیگریِ راستین
مروری بر نمایشنامهی آی بیکلاه، آی باکلاه نوشتهی غلامحسین ساعدی
کتاب های پیشنهادی