کتاب ترجمان دردها

نویسنده: جومپا لاهیری

چطور شد اینها را برای من تعریف کردید؟

- شما را به خدا، این‌قدر به من نگویید خانم داس. من فقط بیست و هشت سالم است. احتمالاً شما بچه‌هایی به سنّ من دارید. 

«این طور هم نیست.» آقای کاپاسی از اینکه فهمید به چشم پدر به او  نگاه می‌کرده ناراحت شد. احساسی که قبلاً نسبت به او پیدا کرده بود، همان احساسی که باعث شده بود موقع رانندگی خودش را در آینة ماشین برانداز کند، کمی فروکش کرد.

«اینها را به دلیل استعدادهاتان برایتان گفتم.» پاکت برنجک را، بی‌آنکه درش را تا بزند، دوباره گذاشت توی کیفش. 

آقای کاپاسی گفت: « متوجه منظورتان نمی‌شوم.» 

- متوجه نمی‌شوید؟ هشت سال تمام نتوانسته‌ام این را به کسی بگویم، حتی به دوستهایم، به راج که ابداً. حتى بو هم نبرده است. خیال می‌کند هنوز هم عاشقش هستم. خُب، چیزی ندارید بگویید؟

صفحه ۷۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب ترجمان دردها

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«اما هیچ‌کدام از آنها پدر نبود.»

درباره کتاب بازگشت اثر هشام مطر

کدام شرلوک هولمز را می‌شناسیم؟

مروری بر کتاب داستان‌های شرلوک هولمز: نشانه‌ی چهار، مردان رقصان و پنج داستان دیگر نوشته‌ی آرتور کانن دویل

روایتی از یک کیک عروسی که سه سال در یخچال منتظر بود

مروری بر کتاب کیک عروسی و داستان‌های دیگر

کتاب های پیشنهادی