کتاب برو ولگردی کن رفیق

نویسنده: مهدی ربی

کاش کسی پیدا می‌شد و تفنگی روی شقیقه‌ام می‌گذاشت یا لوله‌اش را می‌گذاشت توی دهانم و فریاد می‌کشید: «خفه‌شو وگرنه ماشه رو می‌چکونم.» خفه‌شو و سر جایت بمان. حرکتی نکن. تصمیمی نگیر. حرفی نزن. کاش کسی بود که فرمان می‌داد. فرمان توقف. احساس می‌کنم هر عملی انجام می‌دهم، دست به هر کاری می‌زنم، هر تصمیمی که می‌گیرم، اوضاع را از هر آن‌چه هست بدتر می‌کنم. باعث ویرانی می‌شوم. انگار همیشه همین کار را کرده‌ام.

امروز دقیقا بیست و هفت روز است که از آیدا جدا شده‌ام. از زنی که قرار بود تا ابد کنارش بمانم، با هم سفر برویم، کار کنیم، بچه‌های قشنگی بسازیم، پیر شویم و دست‌دردست هم بمیریم. فردا می‌شود بیست و هشت روز و این یعنی چهار هفته‌ی تمام. چهار دوره‌ی زمانی استاندارد در تقویم هر کشوری در هر جای جهان. تمام این شب‌ها کمتر از سه ساعت خوابیده‌ام و روزها مثل اسب کار کرده‌ام، بیشتر از هر روزی که با آیدا بوده‌ام

صفحه ۷۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب برو ولگردی کن رفیق

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: برو ولگردی کن رفیق
  • ناشر : چشمه
  • تعداد صفحات: 111
  • شابک: 9789643627010
  • شماره چاپ: 7
  • سال چاپ: 1400
  • نوع جلد: شمیز,رقعی
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

از مزرعه‌ی پدری تا دانشگاه میزوری

معرفی کتاب استونر نوشته‌ی جان ادوارد ویلیامز

تاریخ، تروما، خاطره

معرفی کتاب مهاجمان فضا نوشته‌ی نونا فرناندز

در باب تجربه‌ی سوگ در کودکان

مروری بر کتاب مامان دلم برایت تنگ شده نوشته‌ی ربکا کاب

کتاب های پیشنهادی