آتا آندریفنا: کو, کجا رفتند؟ آه خدایا! [در را باز میکند] کجایی مرد؟ آنتوشا! آنتون! [کلمات را سریع ادا میکند] همهاش از دست تو٬ از دست تو! این قدر که لفتش دادی: «وای سنجاقم! وای گیسم!» [به سوی پنجره میدود و فریاد میکشد ] انتون٬ کجا٬ کجا؟ چی٬ آمد؟ بازرس؟ سبیل دارد؟ سبیلش چه جوری است؟
صدای شهردار: بعدا بعدا خانم جان!
صفحه ۲۷
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی