سالهای درازی را صرف آموختن ترتیب و نقش خط و -خالها کردم. هر روزِ کور دمی روشنی نثارم میکرد و این چنین در ذهنم توانستم اشکال سیاهی را تثبیت کنم که در خلالِ پوستِ زرد میدویدند. پارهای خال خال میشدند، پارهای دیگر خطوطی از نوارهای عرضی را شکل میدادند، در قسمت داخلی پاها؛ باقی با طرحی حلقوی تکرار میشدند. چه بسا تکرار یک صوت یا یک واژه بودند. بسیاری دیگر نیز حاشیهی سرخ داشتند.
صفحه 140
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید