ملکمحمد و انس پری
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمانهای قدیم پادشاهی بود و این بابا سه تا پسر داشت و هر کدام ادعا میکردند که لیاقت دارند به جای پدرش صاحب تخت و تاج بشوند. هیچ کدام هم کوتاه نمیآمد. پدره وقتی دید اینها هر کدام ساز خودشان را میزنند و هیچ کدام نمیخواهند به ساز آن یکی برقصد، خودش به فکر چاره افتاد و به هر کدام صد تومن پول داد و گفت هر کی کاری کرد تا این صد تومن بشود سیصد تا، او جانشینش میشود.
صفحه 369
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید