کتاب استخوان خوک و دست های جذامی
نویسنده: مصطفی مستور
دانیال توی آپارتمان میچرخید و زیرلب آهسته با
خودش حرف میزد: «فرض اول، مرگی در کار نیست. اگه مرگ نباشه، آدمها از بزرگترین
خطر و بزرگترین تهدید هستی نجات پیدا میکنند. آدمها برای چی از مریضی میترسند؟
برای اینکه در تصادف احتمال مرگ زیاده. برای چی از قبرستون و مرده میترسند؟ برای
این که قبرستون یعنی خونۀ مرگ.
رفت توی اتاق و برگشت توی هال. رفت توی انباری و باز آمد توی اتاقش. «واسه چی از جنگ واهمه دارند؟ برای اینکه جنگ اونها رو یهراست میبره به جایی که اسمش مرگه.» از لابهلای کتابهای ریختهشدۀ روی فرش گذشت و نشست روی لبۀ تختخواب.زل زد به ستونهای کتابها که تا نزدیکی سقف بالا رفته بودند. «از تهدید، از زندان، از شکنجه، از خون، از گلوله، از پلیس، از خشونت برای چی میترسند؟» سکوت کرد و انگار بخواهد پرندهای را که گوشۀ اتاق کز کرده باشد صید کند، پاورچینپاورچین به ستونی از کتابهاش نزدیک شد.
صفحه ۳۹
- نام کتاب: استخوان خوک و دست های جذامی
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 87
- شابک: 9789643621971
- شماره چاپ: 34
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز,پالتویی
- دسته بندی: داستان فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
«به قاعدهی یک رودخانه راحت شدم!»
بخشی از کتاب «من او» اثر رضا امیرخانی
آنقدر که تصور میکنیم منطقی نیستیم
مروری بر کتاب چگونه عاقل بمانیم نوشتهی فلیپا پری
آفتاب را دیدم؛ دیدم انگار آنچه نهان بود.
مروری بر کتاب سونات شبح اثر آگوست استریندبرگ
کتاب های پیشنهادی