
من که نگران شده بودم پنهانی خدمتکار پیرم را فرستادم تا در محل مقداری اطلاعات جمع آوری کند. مرد همان شب در مطب دکتر«م» مرده بود. ظاهراً دکتر با تأخیر بسیار به فریادهای نومیدانۀ راننده و دستیارش پاسخ داده بود، بعد با دست کم گرفتن وخامتِ حالِ مجروح، به جای اینکه او را نزد همکاری مجرب تر و مجهزتر بفرستد تصمیم گرفته بود خودش معالجهاش کند. اینطور شایعه شده بود که او پس از پی بردن به اشتباهش دستپاچه شده بود و پیرمرد خانه به دوش بی دلیل سلاخی شده و مرده بود.
صفحه71
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید