
کتاب آنجا که زمانی خیابان ها نامی داشتند
1 عدد
بیت لحم، کرانه باختری ۲۰۰۴
شش و نیم صبح است. تلوتلوخوران از تختم میآیم پایین و به صورت برافروخته ام آب سرد می پاشم. پنکه را نصفه شب خاموش کرده اند، احتمالاً کار بی بی زینب است که حتی شبهای داغ تابستان هم با پتوی کلفت میخوابد. مسواک خواهرم را بر میدارم؛ تمام هفته پیش شریکی از مسواک استفاده کرده ایم. دیشب، موقع لغو ممنوعیت تردد، مامان دست و پایش را گم کرده بود و در نتیجه من هنود مسواک نو ندارم.
به مان اجازه داده بودند که دو ساعتی از خانه برویم بیرون. عجله کنان خودمان را رساندیم به خواربارفروشی ابو يوسف. طبق حساب و کتاب بابا، یک ساعت و ربع وقت داشتیم تا یک عالم خرید کنیم، خریدها را در ماشین جا بدهیم و برگردیم خانه. بی بی زینب هم میخواست بیاید. اما به اندازه کل برنامه رادیو الجزیره طول میکشد که مادر بزرگ هشتاد و شش ساله ام بتواند خودش را از روی مبل بلند کند و برساند به توالت. توی این دنیا، دو ساعت کفاف هیچ کار امثال بی بی زینب را نمی دهد.



زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی

تنهاییْ تا ابد و دوباره زمین!
معرفی کتاب دری در کار نیست و مرد تنهای خدا نوشتهی تامس ولف

بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو