کتاب آشیانه اشراف
نویسنده: ایوان تورگنیف
لاورتسکی دیگر جوان نبود. نمیتوانست مدتی طولانی در مورد احساساتی که لیزا در او برمیانگیخت خود را فریب دهد. در آن روز بهقطع دریافت که عاشق لیزا شده است. ولی این مسئله چندان مایهی شادی او نشد. با خود میگفت: «یعنی حقیقتاً من در سی و پنج سالگی کاری جز این ندارم که دوباره روح و روانم را به دست یک زن بسپارم؟ ولی لیزا از قماش آن یکی نیست؛ از من طلب فداکاریهای شرمآور نخواهد کرد، مرا از مشغلهام بازنخواهد داشت و حتی خودش نیروی لازم را برای کار جدی و شرافتمندانه در وجودم خواهد دمید و ما هر دو به سوی هدفهای زیبا و کامل پیش خواهیم رفت.» و افکارش را به این شکل پایان داد که: «بله، همهی اینها به جای خود، ولی ایراد کار آن است که او اصلاً تمایلی به ازدواج با من ندارد.
بیخود نبود که گفت من او را میترسانم. در عوض، بانشين را هم دوست ندارد... ولی این زیاد مایهی تسکینم نمیشود!»
صفحه ۱۱۷- مترجم: آبتین گلکار
- ناشر : ماهی
- تعداد صفحات: 192
- شابک: 9789642090129
- شماره چاپ: 6
- سال چاپ: 1402
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان روسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

از دست دادن طرح
نقد و بررسی کتاب از دست دادن طرح نوشتهی درک اووسو؛ ادای احترامی به یک مادر مهاجر

همه چیز ممنوع!
مروری بر نمایشنامه تمام نخ نوشتهی شل سیلوراستاین

«آه، با چه شکوهی میمیریم!»
مروری بر نمایشنامهی دکابریستها نوشتهی لئانید زورین
کتاب های پیشنهادی

