
کتاب آدم خواران
1 عدد
آلن گمان نمیکرد اینقدر سختجان باشد. کمیسیون پزشکی گفته بود که آلن بنیهی ضعیفی دارد. فکر میکرد نظر آنها درست بوده، ولی حالا میدید بعد از این همه شکنجه هنوز زنده است و نمرده.قلبش توی سینه بال بال میزد. با طناب او را بسته بودند و به جلو میکشاندند. به سمت تقدیری پیش میرفت که در انتظارش بود.
صفحه 73



«پونزده سال. یه مقدار شکلات سمی میخواستم.»
بخشی از کتاب «مغازهی خودکشی» اثر ژان تولی

از کتابهای تیره و تار خسته شدهام، آیا رمانهای شادی وجود دارند؟
نویسنده رمانهای پرفروش «جوجو مویز» ، داستانهایی نشاطآور پیشنهاد میدهد.

اگر در زندگیتان موفق نبودهاید لااقل در مرگتان موفق باشید
معرفی کتاب مغازهی خودکشی نوشتهی ژان تولی