
کتاب آب انبار
1 عدد
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
صدای ممنون بود که شعر حافظ با آواز میخواند. نشسته بود بر سکوی جلو آبانبار. میانهی بازار. بازار آرام بود، بازاریان در کار خود بودند. خریداران چانه میزدند، به کالاها دست میزدند، نگاه میکردند، و میگذشتند. گاه میایستادند و دست در کیسه میکردند و سکه میدادند و چیزی میخریدند. صدای سقا در میان هیاهوی مردمان بود:«آب، آب گوارا، حلال، بنوش به یاد لب تشنگان.»
صفحه 65



بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو

الکسیویچ دنیا را میشنود و میبیند
مروری بر زندگی و آثار سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ، برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۵

پنج روایت از خانوادهی فو
معرفی کتاب تکپردهایهای داریو فو نوشتهی داریو فو و فرانکا رامه