آب انبار
نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
صدای ممنون بود که شعر حافظ با آواز میخواند. نشسته بود بر سکوی جلو آبانبار. میانهی بازار. بازار آرام بود، بازاریان در کار خود بودند. خریداران چانه میزدند، به کالاها دست میزدند، نگاه میکردند، و میگذشتند. گاه میایستادند و دست در کیسه میکردند و سکه میدادند و چیزی میخریدند. صدای سقا در میان هیاهوی مردمان بود:«آب، آب گوارا، حلال، بنوش به یاد لب تشنگان.»
صفحه 65
- ناشر : معین
- تعداد صفحات: 153
- شابک: 9789641650249
- شماره چاپ: 11
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

یک قاشق چایخوری با طعم حقیقت
مروری بر کتاب قاشق چایخوری نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی

چون خمرهی مدرسه شکسته است
مروری بر کتاب خمره نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی

مهمانی از مادران سرزمینمان
دربارهی کتاب مهمان مامان نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی
کتاب های پیشنهادی















