در تاریخ بلعمی آمده است كه پايهگذار نوروز جمشيد بود. او پادشاهى عادل بود و از دانشمندان خواست تا به او کمک کنند تا با عدالت فرمانروایی کند. نخستین روزی که او به دادخواهی نشست، روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز را نوروز نام نهاد. (طبری1387: 88)
تاریخ بلعمی
در فارسنامهى ابن بلخى نیز تاکید بر آنست كه جمشيد تاجگذارى خود را زمانى انجام داد كه خورشید به درجه اعتدال بهاری رسید. پس، آن روز را جشن گرفت و نوروز نام نهاد و از آن روز نوروز رسم شد و آن روزِ اول ماهِ فروردین بود (بلخی1374: 33) در نوروز نامه هم اين چنين به نوروز اشاره شده است كه چون جمشید، اولین پادشاه عجم، به پادشاهی نشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ بسازد. صبح آن روز، در لحظه تحویل برج حمل ساعت صفر بامداد اول فروردین، موبدان عجم را گردِ هم آورد و فرمان داد که ابتدای تاریخ را در این روز مقرر کنند.
پس از طهمورث، پادشاهی به برادرش جمشید رسید، پس از چهارصد و بیست و یک سال پادشاهی جمشید، زمانی که آفتاب به اول [برج] حمل باز آمد، و فرمانروایی وی بر جهان استوار گشت، دیوان را مطیع خویش گردانید و فرمان داد تا گرمابه بسازند و دیبا ببافتند و دیبا را پیش از ما «دیو بافت» می خواندند و فرمان داد تا خر را بر اسب افکنند تا استر پدید آید و جواهر از معادن بیرون آورند تا سلاح و پیرایه ساخته شود و زر، نقره، مس و سرب از معادن بیرون آورد و تخت و تاج، گردنبند و انگشتر از آن ها ساخت و مشک، عنبر، کافور، زعفران، عود به دست آورد، پس از آمدن آفتاب به برج حمل جشنی به نام نوروز برپاکرد و مردم را فرمود که هر سال چون فروردین شود و آن روز را آغاز سال نو بدانند و این روز را نوروز بزرگ گویند: جمشید از جنگ سیاهان و دیوان دراین روز بازگشت، با پیروزی و غنیمت فراوان. او جواهراتی که غنیمت آورده بود، بر تخت خویش انبار کرد، تا همه ببیند. آفتاب از روزنه به داخل تابید و بر آن جواهر و زر افتاد و سراسر خانه از درخشش آن روشن گشت. بدین سبب او را «شید» لقب دادند. «شید» به پارسی، «روشنایی» بود و «آفتاب» را به این سبب «خورشید» گویند که «خور» قرص آفتاب است و شید، روشن. در این روز همه جا را آب زنند که این روز نام فرشتهای ست که موکل آب است به باورایشان. (خیام 25: 1392)
ابن بلخی( 1374) فارسنامهی ابن بلخی، شیراز: بنیاد فارس شناسی
خیام، عمر(1392) نوروزنامه، تهران: اساطیر
طبری، محمد بن جریر(1387)، تاریخ بلعمی، مترجم محمدبن محمد طبری، تهران: نشر هرمس
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.