
ما در شهر سفر میکنیم یا شهر در ما؟ چه چیز باعث میشود ظهری در توکیو از ظهری در سیاتل متمایز شود و دری که مهربانانه و باسخاوت در قونیه گشوده میشود در برلین با قواعدی سفتوسخت پذیرای مهمان شود؟ نغمه ثمینی، نویسنده، مدرس و پژوهشگر حوزهی هنرهای نمایشی در کتاب من سندبادم، تو مسافر از خلال تجارب سفرهای بیستسالهاش به اقصینقاط جهان پاسخ این سؤالات را در فرهنگ و شباهتها و تفاوتهایش جُسته و کوشیده از منظر مسافری کاشف و پُرسنده به جستوجو و بازتاب این تمایزات و تشابهات بپردازد. این کتاب را نشر فنجان منتشر کرده است.
دربارهی کتاب من سندبادم، تو مسافر
اولین واکنش اغلب ما هنگام خرید یا رؤیت تقویم سال جدید، بررسی روزهای تعطیل و بینالتعطیل و برنامهریزی برای مرخصی، گردش یا مسافرت است؛ مسافرتهایی که هر چند اوضاع نابهسامان جیبمان خیلیهاشان را به ته فهرست آرزوها رانده و بعضی را بهکل خط زده اما غالباً پای ثابت برنامههای ماست. سفری بهقصد تفریح، بازیابی و تجدیدقوای جسمی و روحی و گاه فاصله گرفتن و دور شدن و فکر کردن. برای بعضی دیگر اما، سفر فرصتی است برای عمیقتر نگریستن به خود، جهان و دیدن نادیدهها و گوشهوکنارهای پنهان شهرها؛ کسانی که سفر و بازدید از شهر و کشوری جدید را فقط برای عکس گرفتن کنار بناها و جاذبههای مشهور نمیخواهند و دنبال تجربههایی بکر و دستاولاند؛ تجربههایی از جنس تلنگر، پرسش و گفتوگو با اهالی فرهنگی دیگر و تماشای جهان از زاویهی نگاه آنها.
نغمه ثمینی یکی از همین مسافران جستوجوگر است که کوشیده در طی سفرهای بیستسالهاش به نقاط مختلف شرق و غرب عالم، دقیقتر به نظارهی فرهنگهای گوناگون بپردازد و بهاقتضای شغلش که نمایشنامهنویسی و تدریس آن در دانشگاه است، نگاهی تحلیلیتر به رویدادها، آدمها و مکانها داشته باشد و در من سندبادم، تو مسافر نه به شرح ماجراهای سفر که به بیان کندوکاو درونی خود و تغییری که این سفرها در نگرش و تجربهی زیستهی او داشتهاند بپردازد و بهدلیل همین نگاه و رویکرد ویژه،این اثر را «ناسفرنامه» بخواند. ثمینی نگارش این کتاب را در دوران سخت و عجیب و وحشتآور قرنطینهی کرونا آغاز کرد و در یکی از فصول کتاب هم به تجربهی رویارویی دشوار و ناگهانیاش با این ویروس بیرحم و ناشناخته پرداخته است.
«روزهای قرنطینه خودش انگار یک سفر است، سفری دشوار با هزار جهان ذهنی ناشناخته. وای کاش بگذرد.»
این کتاب در برگیرندهی ۲۰ فصل است. فصولی از سفر به ژاپن، اندونزی، آمریکا، هند، یونان، پاریس و انگلیس. سفرهایی که نویسنده بیشترشان را بهقصد کار و تدریس و فرصت مطالعاتی آغاز کرده اما در ادامه امکانی شدهاند برای درنگ و آغاز سفری درونی، دیدن دوبارهی دیدنیها، لذت کشف نادیدهها و ساختن روابط و دوستیهای تازه با آدمهای جدید و باز کردن باب گفتوگو و شکستن حصارهای قضاوت و ترس و پیشداوری و پذیرا شدن برای تغییر. نویسنده کوشیده در قسمتهای مختلف کتاب بیشتر با تکیه بر مشاهدات و تجارب شخصی و گاه با پل زدن به گذشته و خاطرات و در بعضی موارد استناد به کتب و مقالات شرح سفر بیرونی و درونی خود را عمیقتر و غنیتر کند و از این رهگذر خوانندهی عاشق سفر و جستوجو و روایت را به دنیایی ژرفتر، به مسافر بودن و لذت مشاهدهای دقیق و پرسشگرانه دعوت کند. نویسنده این دعوت را بهمدد سالها روایتگری در عرصهی نوشتن فیلمنامه و نمایشنامه بسیار همراهیبرانگیز و اثرگذار به عمل میآورد و تلاش میکند غبار عادت و باورهای کلیشهای دربارهی سرزمینهایی را که مسافرشان بوده از پیش چشم خواننده پاک کند و مروج و مولد نگاهی نو، دیدی تازه و تجربهای عمیقتر در او باشد.
«میدانم که جز با پرسه زدن و گمشدن، به تمام معنا گم شدن و پرسه زدن در کوچهها و خیابانها، نمیشود روح هیچ شهری را در جهان درک کرد. آن هم شهری مثل برلین با آن همه گذشته و تاریخ و رنج و عذاب وجدانی که پس از این همه سال با خود حمل میکند.»
ثمینی دست خواننده را میگیرد و در سفرهایی که گاه حکم دل به دریا زدن و مواجهه با غیرمنتظرهها را دارند به خانهی شکسپیر در استراتفورد و آپارتمان ساده و به دور از تجمل برشت در برلین میبرد و سعی میکند از غور و نظاره بر محل زندگی دو تن از نمایشنامهنویسان بزرگ اروپا در دو عصر متفاوت به راز جاودانگی آثار و طرز فکرشان پی ببرد. او همچنان که در هند مسحور زیبایی رازآمیز و ابدی تاجمحل میشود از میزان تناقض و گوناگونی باور و عقیده و سبک زندگی در این کشور و هجوم مدرنیسم به لایههای سنت میگوید؛ مدرنیسمی که تناقضها و تقاوتها را عیان و عریان در معرض تماشا میگذارد.
«خاصیت مدرن شدن خودنمایی است و بها دادن به امیال، تا پیش از این، رفاه و تملک در پس دیوارها پنهان بود، مدرنیسم این همه را از پستوها بیرون کشید و صاف گذاشت جلوی دید آدمها.»
نویسنده در میان تمامی فصول تلاش کرده مستقیم و غیرمستقیم به بیان تفاوت مسافر و توریست بپردازد و خود نیز در سفرهایش بسته به موقعیت و ضرورت در میان این دو نقش رفتوآمد کند، گاه توریستی باشد مطیع مطالب کتابهای راهنمای گردشگری و گاه مسافری کنجکاو و اهل ریسک و گاه ترکیبی از هر دو که از اساس با مهاجر بودن متفاوتاند، تفاوتی که نگارنده از پس تجربهی بسیار در نقش توریست و مسافر و البته مهاجر و مقیم بودن در کشوری کیلومترها دور از ایران تماموکمال درک و احساس کرده است:
«چمدان مسافر میتواند موضوع بیاهمیتی باشد. دستکم اهمیتش از دل وضعیتی موقت و ناپایدار بیرون میآيد، اما چمدان مهاجر همهچیز اوست، حاصل انتخابی میان تمام اشیای عمرش. وسواس بردنها و نبردنها. همهچیز میتواند ابژهی انتخاب مهاجر باشد، از بالشش تا عروسک دوران کودکیاش، تا لباسها و کفشهایش.»
ثمینی به سنت نمایشنامه و برای آنکه چاشنی قصه را در این اثر تقویت کند، در پایان هر فصل و آغاز فصلی دیگر بریدهای از گفتوگوی زن و مردی را آورده؛ مردی مسافر و زنی که سندبادش میشود و او را کوی به کوی در ۱۹ فصل کتاب راهنمایی میکند. نویسنده آخرین و بیستمین فصل کتاب را به روایت داستان این زن و مرد اختصاص داده و باز سوار بر جادوی روایت، گره از گفتوگوهای میانهی فصلها گشوده و نقطهی پایان کتاب را جایی گذاشته که میتواند شروعی برای دوباره و چندباره سفر کردن باشد. سفری به قصد التیام و رهایی از تب تند روزمرگی و سکون.
زن کتابی را گشود. گفت: «حاضری باهم سفری را آغاز کنیم؟»
مرد پرسید: «تو کیستی؟»
زن پاسخ داد: «من سندبادم.»
مرد پرسید: «من کیستم؟»
زن پاسخ داد: «تو مسافر.»
مرد با درد خندید: «باهم سفری را آغاز کنیم، سندباد.»
زن نگاهش را روی کلمات کتاب لغزاند: «و این، سفر اول.»
اگر سفر و سیاحت و خواندن تجربهی دیگران از موقعیتهای سفر برایتان جذاب است مطالعهی این کتاب را بههیچوجه از دست ندهید و اگر خواهان خواندن اثری دیگر با همین مضمون و محتوایید کتاب و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد از مهزاد الیاسی بختیاری را نیز در برنامهی کتابخوانیتان بگنجانید.
دربارهی نویسنده نغمه ثمینی
نغمه ثمینی، متولد۱۳۵۲ در تهران دانشآموختهی مقطع لیسانس ادبیات نمایشی و فوقلیسانس سینما از دانشگاه تهران و دارندهی دکترای پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است که علاوهبر نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی به نقد فیلم و پژوهش در حوزهی ادبیات نمایشی هم میپردازد. او تألیف چندین نمایشنامه ازجمله شکلک، خواب در فنجان خالی، خانه و اسبهای آسمان خاکستر میبارند و مکاشفات جادو و نگارش فیلمنامهی سریال پرطرفدار شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی و فیلمهای سینمایی خونبازی، حیران، مهمانخانهی ماه نو و پولاریس را در کارنامهی خود دارد. از آثار پژوهشی او هم میتوان به کتاب تماشاخانهی اساطیر: اسطوره و کهننمونه در ادبیات نمایشی ایران نام برد که بهخاطر آن برندهی جایزهی بهترین کتاب بخش نقد ادبی در دورهی دوم جایزهی جلال آلاحمد و برندهی بیستوهفتمین دورهی جایزهی کتاب سال شده است. او در کتاب دیگری با عنوان جنگها و بدنها هم به بررسی آثار جنگ بر بدن و نشانهشناسی تن در فرهنگ و سینمای ژاپن پس از جنگ پرداخته که برای علاقهمندان به تاریخ هنر و ادبیات نمایشی، اثری خواندنی و قابل توجه است.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.