عشق‌های خنده دار

مروری بر کتاب عشق‌های خنده‌دار نوشته‌ی میلان کوندرا

نسرین ریاحی‌پور

سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸

(1 نفر) 5.0

عشق های خنده دار

زندگی زیر نگاه پر نفوذ حکومتی تمامیت خواه، یک نظام کمونیستی، لحظه لحظه‌اش شکنجه‌ای تمام نشدنی‌ست؛ شکنجه‌ای که مرگ تنها می تواند پایان آن باشد. وقتی غذا می‌خورید می‌دانند که چه می‌خورید؛ زیرا کسانی هستند که اگر لازم شود گزارش می‌دهند چه خریده‌‌اید و چطور به خانه آورده‌اید، هنگام خرید چه به تن داشته‌اید و دوستی همراه‌تان بوده یا نبوده است، آن دوست چطور آدمی‌ست، چه افکاری دارد، علاقه‌مندی‌هایش چیست و در چه فواصل زمانی به دیدارتان می‌آید، آیا شب‌ها هم در خانه شما می‌ماند. زندگی در پس یک دیوار شیشه‌ای این گونه است. بدون لحظه‌ای آسایش زندگی شما به ویترینی برای دیگران تبدیل می‌شود و هر چه بیشتر تلاش کنید، زوایای گوناگون زندگی‌تان را مخفی کنید، هویداتر خواهید شد؛ زیرا خروج از روزمرگی‌تان تماشاگران را مشتاق‌تر کرده است. البته شاید تا مدت‌ها ندانید که در چنین شرایطی زندگی می‌کرده اید تا وقتی کاری کنید که مستوجب عقوبت باشد، نخواهید دانست. همان طور که قهرمان هیچ کس نخواهد خندید نمی‌دانست؛ زیرا انسان نسبت به شرايط و اعمال خود ناآگاه است و تنها زمانى مى‌تواند به آن چه كرده نگاهی كلى بيندازد كه زمان بگذرد. 

"آن روز كلارا را در موزه ملاقات كردم. نه، نه در خانه. آيا فكر مى‌كنيد كه خانه هنوز خانه بود؟ آيا اتاقى با ديوارهاى شيشه‌اى خانه است؟ خانه‌اى كه با دوربين دو چشمى تماشايش مى‌كنند؟ اتاقى كه در آن بايد عزيزتان را با احتياطى بيش از كالاى قاچاق مخفى كنيد؟ 

خانه خانه نبود. در آن احساس دزدهاى حريم شكنى را داشتيم كه هر آن ممكن بود دستگير شوند."(كوندرا ١٣٧٩: ٤٤-٤٥) 

عشق‌های خنده‌دار مجموعه‌ای‌ است هنرمندانه که غنی از فلسفه، بدبینی و شوخ طبعی هستند. موضوع اصلی این داستان‌ها روابط عاشقانه و خواندن آن‌ها بسیار لذت‌بخش است. کتاب شامل درس‌های بسیاری است که اگر داستان‌پردازی نمی‌شد می‌توانست در حوزه‌ی خودیاری، فلسفه یا روانشناسی دسته‌بندی شود. دنیایی که کوندرا خلق کرده نه یک جهان شاد است و نه یک دنیای غم‌انگیز؛ مانند زندگی همه‌ی ما، زندگی شخصیت‌های او هم بین خوشبختی، غم و ناامیدی در نوسان است.

عشق‌هاى خنده‌دار چهار داستان درباره عشق است اما نه از نوعى كه عادت داريم؛ زيرا عشق‌هاى خنده‌دار مجموعه داستانى عاشقانه نيست. بلكه به تصميم‌ها و اتفاقات ساده‌اى مى‌پردازد كه زندگى آدم‌هاى فضاى داستان را به ماجراهاى پيچيده‌اى مى‌كشاند. انگار همه چيز از يک شوخى آغاز مى‌شود و قهرمانان در مسير بى‌بازگشت راهى كه رفته‌اند، تنها مى‌توانند به اميد رهايى پيش بروند. جالب آن كه زندگى آن‌ها را به درون مى‌كشد  و هر چه تلاش مى‌كنند، كلاف سردرگم زندگى‌شان بيشتر پيچ مى‌خورد. در اين ميانه فضاى امنيتى و سلطه‌گر جامعه‌ى كمونيستى به جان آن‌ها مى‌افتد و هر مفرى را بر ايشان مى‌بندد.

میلان کوندرا نویسنده کتاب عشق های خنده دار

میلان کوندرا، نویسنده‌ی چک سال‌های جوانیش را در چنین فضایی گذراند. پس از سقوط نازی ها به حزب جوانان کمونیست پیوست؛ اما سخنان انتقادی او سبب اخراجش شد. بعدها به دلیل  باور به آزادی بیان و نقد حکومت از تدریس در دانشگاه محروم و انتشار کتاب‌هایش در چکسلواکی ممنوع شد. او برای گذران زندگی به طور ناشناس به نوشتن طالع بینی روی آورد و پس مدتی به فرانسه تبعید شد. در آن جا بود که فرصت یافت تا داستان‌های دیگری خلق کند.

عشق‌های خنده‌دار محصول روزهای زندگی در چکسلواکی‌ست و کوندرا در آن به مسائلی چون كنكاش در زندگى ديگران، نظارت بر خصوصى‌ترين بخش‌هاى زندگى افراد، زندگى با نقاب، محدود كردن و نظارت دقیق روابط اعضاى جامعه و مديريت آن، رابطه‌ى فرد و اجتماع، نقش تقدیر و تصادف در زندگی انسان پرداخته است. او روح انسان را واکاوی کرده و رازهایی را برملا می‌کند که شاید هرگز بسیاری به آن نیندیشیده باشند.

کوندرا داستان هیچ‌کس نخواهد خندید را با یک شوخی آغاز می‌کند. استاد دانشگاهی که نمی‌خواهد نقدی درباره‌ی مقاله‌ای بنویسد، نویسنده‌ی مقاله را متهم به دادن پیشنهادی بی‌شرمانه به دوست دخترش می‌کند؛ هرچه داستان پیش می‌رود اوضاع بغرنج‌تر می‌شود و در این جریان است که نویسنده لا‌به‌لای روایت خود و از زبان قهرمانانش به ما می‌گوید: دروغ با دروغ فرق دارد. درباره‌ى يك چيزهایى نمى توان دروغ گفت؛ چيزهايى كه درك‌شان كرده‌ايم، معنايشان را فهميده‌ايم، دوست‌شان داريم و جدى‌شان مى‌گيريم. او می‌گوید که ارتباط ميان انسان‌ها و اتفاقات، مبهم، جبرى و تصادفى‌ست و آن‌ها تقصيری ندارند. آدم‌ها بيهوده خيال مى كنند، كنترل مسير حوادث را به دست دارند. حقيقت هيچ ربطى به آن‌ها ندارد و از جايى بيرون به آن‌ها نسبت داده مى‌شود؛ پس نبايد سرزنش بشوند؛ زيرا در كنترل نيروهايى بيگانه قرار دارند. 

بازی اتواستاپ هم داستان فروپاشی رابطه‌ی دختر و پسر جوانی‌ست که با آغاز یک بازی در یک سفر تفریحی لذت‌بخش کم کم با چهره‌ی جدیدی از خود رو‌به‌رو می‌شوند.

مرده‌های قدیم باید برای مرده‌های جدید جا باز کنند و ادوارد و خدا با همین رویه‌ی جستجوگر پیش می‌روند و هویت‌هایی را می‌کاوند که برساخته‌ی جهانی سخت و خشن هستند. هویت‌هایی برساخته که از دست‌یابی به جهانی عاشقانه عاجزند.


به مناسبت دریافت شهروندی کشور مادری پس از چهل سال تبعید

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

میلان کوندرا پس از سقوط نازی ها به حزب جوانان کمونیست پیوست؛ اما سخنان انتقادی او سبب اخراجش شد. بعدها به دلیل باور به آزادی بیان و نقد حکومت از تدریس در دانشگاه محروم و انتشار کتاب هایش در چکسلواکی ممنوع شد.

بازی اتواستاپ هم داستان فروپاشی رابطه دختر و پسر جوانی است که با آغاز یک بازی در یک سفر تفریحی لذت بخش کم کم با چهره جدیدی از خود رو‌ به رو می شوند .

مطالب پیشنهادی

مهم نیست چه پیش می‌آید، نوشتن تنها راه من است

مهم نیست چه پیش می‌آید، نوشتن تنها راه من است

مروری بر کتاب حباب شیشه نوشته‌ی سیلویا پلات

کسی از پیرزن‌ها قصّه نخواهد گفت

کسی از پیرزن‌ها قصّه نخواهد گفت

مروری بر کتاب در نوشته‌ی ماگدا سابو

اگر مرا نکُشید، جنایت‌کارید

اگر مرا نکُشید، جنایت‌کارید

مروری بر کتاب حکم مرگ نوشته‌ی موریس بلانشو

کتاب های پیشنهادی