داستان ناگوار بمب اتم و یا ادای دینی کوچک به قهرمان نوجوانیم، «هایزنبرگ»

مروری بر نمایشنامه‌ی کپنهاگ نوشته‌ی مایکل فرین

الناز کاظمی

دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸

کتاب کپنهاگ

«حالا دیگه همه‌مون مرده‌یم و خلاص شده‌یم، بله، دنیا هم تنها دو چیز در مورد من به خاطر می‌آره؛ یکی اصلِ عدمِ قطعیت و اون‌یکی، دیدارِ اسرارآمیزم با نیلز بور در سال 1941 در کپنهاگ. هر کسی عدمِ قطعیت رو ‌می‌فهمه، یا فکر می‌کنه می‌فهمه. اما هیچ‌کس سفر من به کپنهاگ رو نمی‌فهمه. بارها و بارها توضیحش داده‌م. برای خود بور، برای مارگرت. به بازجوها و مامورانِ اطلاعات، به روزنامه‌نگارها و تاریخ‌نویس‌ها. هر چی هم بیش‌‌تر توضیح داده‌م تردید و عدم قطعیت عمیق‌تر شده. خب، خوشحالم که می‌تونم یک بارِ دیگه توضیحش بدم؛ حالا که همه‌مون مرده‌یم و رفته‌یم؛ حالا که دیگه نه کسی اذیت می‌شه، نه به کسی خیانت می‌شه.» [1]

«هایزنبرگ» و «بور» هر دو به نسل طلایی فیزیک تعلق دارند؛ اوایل قرن بیستم میلادی که سرعت کشف مقوله‌ای شگفت‌انگیز در برخی روزها، از تپش قلب نوزادان هم بیش‌تر بود. «ورنر هایزنبرگ»، دانشمند پرسودایی بود که علم فیزیک و جهان کوانتوم را رونقی بسیار بخشید و «نیلز بور» یا پدر فیزیک نوین، همان مردی‌ست که کمک شایانی به درک ما از اتم کرد و توانست تجسم این دنیا را برای ما ساده‌تر کند.

نمایشنامه‌ی «کپنهاگ» سه کاراکتر آشنا دارد؛ «هایزنبرگ»، «بور» و همسرش «مارگرت». داستان به معمایِ ملاقات «هایزنبرگ» و «بور» در سال 1941 باز می‌گردد. ملاقاتی اسرارآمیز در کپنهاگ، که بر سر دلیلش، بحث‌هایی وجود دارد و مانند مساله‌‌های باز، هنوز پاسخی برای آن پیدا نشده‌است. در دهه‌ی 1920 میلادی، این دو دانشمند برای اولین‌بار با یکدیگر ملاقات می‌کنند. از همان ابتدا نیرویی نامرئی آن‌ها را به سوی یکدیگر می‌کشد. هوش و استعداد «هایزنبرگ» در عین جوانی، راه را برای او هموارتر می‌کند تا آن‌جا که به عنوان همکار، در آزمایشگاه «بور» مشغول به کار می‌شود. «هایزنبرگ» برای «بور» و همسرش مانند عضوی از خانواده می‌ماند؛ پسری از چند فرزندشان که از قضا شباهت بیش‌تری به پدر دارد. گویی آن‌ها مالکان شراکتی خانوادگی باشند که «بور» رییس کل آن است و «هایزنبرگ» مدیرعاملش. شما در طول اثر با سیری خاطره‌انگیز شبیه به ورق زدن آلبوم عکس‌های خانوادگی سر و کار دارید. آن ها از اولِ اول شروع می‌کنند تا به آخرِ آخر برسند. از ابتدایی‌ترین ملاقات‌ها و برخوردها می‌گویند، تا تمامی دستاوردهایی که به نام خود، به جهان شناسانده‌اند. از پر التهاب‌ترین دوران تاریخ [2] ، ظهور هیتلر و متحدانش صحبت می‌کنند. «هایزنبرگِ» سفیدپوست و یهودی، حاضر نیست مردی بی‌وطن باشد. تصمیم دارد آن‌قدر بماند تا پس از سقوط «هیتلر» و هیاهوی جنگ، آلمان را از نو بازسازی کند. زمانی را بازگو می‌کنند که دیگر دیدار‌هایشان امن نبوده است و اجازه نداشتند مانند گذشته، با یکدیگر به پیاده‌روی بروند و در هر قدم جهان را به شکوفایی قله‌ی علم نزدیک‌تر کنند. این همان نقطه‌ای از زندگی‌ست که نفرین و بلا به سراغ انسان می‌آید و او در سراشیبی تندی به چاه بیچارگی سقوط می‌کند. «هیتلر» پروژه‌ی ساخت بمب اتم را، در زمانی که بیش‌تر دانشمندانش به آمریکا گریخته‌اند، به  تنها فرد باقی‌مانده که ممکن است از پس آن بر بیاید، «هایزنبرگ» محول کند. از طرفی دانشمندان پناه‌گرفته در آمریکا، حالا قدرت و آرامش کافی دارند که دور از رگبارِ موشک‌ها، برای پایان‌دادن به جنگ، پیشبردِ علم، طمعِ جاودانگی و یا هر دلیلی که در ذهن دارند، بمب اتم را بسازند و سرنوشت جهان را رقم بزنند. نمایشنامه حول دیدگاه‌های مختلف شخصیت‌ها و سوتفاهم‌هایشان می‌چرخد. هر کدام حرفشان را با بدبینی به مثابه چاقو، به روح دیگری وارد می‌کنند. زن و شوهر[3]، «هایزنبرگ» را به پست‌ترینِ گناهان، یا همان خیانت محکوم می‌کنند. «هایزنبرگ»ـی که در وطن ماند و ساختن بمب اتم را به تعویق انداخت؛ تمام تلاشش را کرد که اوضاع از آن‌چه که بود، شوم‌تر نشود. در نهایت دشمن بمب را بر سر ساکنان دو شهر ژاپنی[4] فرو ریخت و بزرگ‌ترین جنایتِ علمیِ تاریخ را رقم زد. با این‌حال این «هایزنبرگ» بود که از جانب تمام جهان، حتی «پدرش»، طرد شد.

کپنهاگ

نویسنده:
مایکل فرین
ناشر:
نیلا
مترجم:
حمید احیاء
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست


1- مایکل فرین ، کپنهاگ، چاپ دوم ،مترجم حمید احیاء، نشر نیلا 1386: 9

2- جنگ جهانی دوم.

3- نیلز بور و همسرش مارگرت.

4- هیروشیما و ناکازاکی.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نمایشنامه «کپنهاگ» سه کاراکتر آشنا دارد؛ «هایزنبرگ»، «بور» و همسرش «مارگرت». داستان به معمای ملاقات «هایزنبرگ» و «بور» در سال 1941 باز می گردد.

«هایزنبرگ» و «بور» هر دو به نسل طلایی فیزیک تعلق دارند؛ اوایل قرن بیستم میلادی که سرعت کشف مقوله ای شگفت انگیز در برخی روزها، از تپش قلب نوزادان هم بیشتر بود. «ورنر هایزنبرگ»، دانشمند پرسودایی بود که علم فیزیک و جهان کوانتوم را رونقی بسیار بخشید و «نیلز بور» یا پدر فیزیک نوین، همان مردی است که کمک شایانی به درک ما از اتم کرد و توانست تجسم این دنیا را برای ما ساده تر کند.

مطالب پیشنهادی

آبنبات و جنگ

آبنبات و جنگ

نگاهی به کتاب «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» اثر سوتلانا آلكساندرونا الكسیویچ

ماتم و ماخولیا

ماتم و ماخولیا

مروری بر کتاب شیدایی لل و اشتاین نوشته‌ی مارگرت دوراس

دختران نانحیف جنگ

دختران نانحیف جنگ

مروری بر کتاب دختران نحیف نوشته‌ی میوریل اسپارک

کتاب های پیشنهادی