جستارهایی در باب عشق

کتاب جستارهایی در باب عشق نوشته‌ی آلن دو باتن، ترجمه‌ی گلی امامی، نشر نیلوفر

‌شیرین زارع‌پور

یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹

جستارهایی در باب عشق

به نام کتاب دقت کنید: جستارهایی درباره‌ی عشق.عنوان کتاب، تکلیف خواننده را مشخص می‌کند. این کتاب، یک جستار است. نوعی از انواع ادبی که هرچند ریشه در تاریخ دارد؛ اما به تازگی مرسوم شده است و دریچه‌ی تازه‌ای از کتاب‌ها و ایده‌ها را به روی مخاطبان گشوده است.

جستارهایی در باب عشق | نشر نیلوفر

جستار چیست؟

جستار نوشته‌ای غیرداستانی است که در آن نویسنده دیدگاه‌ها و نظریات خود را در رابطه با موضوعی مشخص بیان می‌کند. جستار گفت‌وگوی یک سویه و غیرنظام‌مند نویسنده با خواننده است. جستارها نوشته‌هایی به شدت شخصی‌سازی شده‌اند که در آن‌ها می‌توان با وجهه‌ی شخصی فکری، فلسفی و اعتقادی نویسنده آشنا شد.

هرچند که جستار می‌تواند پله‌ی اول نویسندگی باشد؛ اما هرگز ارزش پایین‌تری از دیگر انواع ادبی ندارد بلکه به فراخور عمق فکری نویسنده و بزرگی جایگاه او می‌توانند محل ارزشمندی برای بیان نظرات باشند.

جستارها قاعده و قانون خاصی ندارند و به همین دلیل بسیار مورد توجه‌اند. کتاب جستارهایی در باب عشق نیز چنین است. این کتاب، داستانی نیست هرچند که در حین روایت داستان رابطه‌ای میان یک زن و مرد تعریف می‌شود و از ابتدا تا انتها نیز با این خط داستانی پیش می‌رود؛ اما کتاب جستارهایی در باب عشق، یک کتاب داستانی نیست بلکه این ماجرا بستری است برای تحلیل رابطه‌های انسانی از ابتدا تا انتهای آن و آن‌چه در این روایت اهمیت دارد، تحلیل است وگرنه برای مطالعه‌ی داستان عاطفی، کتاب‌های مناسب‌تر و پرکشش‌تر بسیاری نوشته شده است.

تنها نگاهی به  فهرست کتاب جستارهایی در باب عشق کافی است تا بدانیم این کتاب بر اساس بررسی تفکرات گوناگون نوشته شده است. عناوینی مثل مارکسیسم، عشق و لیبرالیسم، تقدیرگرایی عاشقانه، تقدیرگرایی روانی، تروریسم رمانتیک، عقده‌های عیسی مسیح و ..

کتاب جستارهایی در باب عشق با داستان دو جوان آغاز می‌شود که در هواپیمایی از پاریس به لندن با هم ملاقات می‌کنند و به سرعت عاشق یک‌دیگر می‌شوند. دو باتن از طریق بررسی رابطه این دو جوان به تجزیه و تحلیل تفاوت‌های ظریف، نوسانات عاطفی، شیرینی‌ها و تلخی‌هایی می‌پردازد که همه ما در یک رابطه با آن روبه‌رو شده‌ایم.

هنگامی که کلوئه و شخصیت اصلی داستان برای اولین‌بار با یک‌دیگر ملاقات می‌کنند، دو باتن درباره‌ی انگیزه‌ی ما برای عاشق شدن به‌خاطر میل به خلق سرنوشت می‌نویسد، برای این‌که از اضطراب دور شویم. ما مشتاقانه دیگری را در قلب خود جای می‌دهیم و دیگری نیز ما را؛ در حالی‌که نمی‌دانیم چه پیش خواهد آمد و در نهایت "امیدواریم که این ایمان ناخوشایند را در گونه‌ی خود حفظ کنیم."

می‌ترسیم که دوست داشته نشویم و شاید اگر دیگری به ما عشق‌ بورزد؛ جذابیت او به زودی رنگ ببازد. 
کتاب
جستارهایی در باب عشق در این‌باره می‌نویسد که چگونه تجارب مشترک میراث مشترکی را برای زوجین ایجاد می‌کنند؛ در مورد از دست دادن علاقه و تلاش ناامیدکننده برای بازگرداندن عشق، احساسات درهم تنیده، بدبختی و خودپسندی هنگام فروپاشی رابطه و سرانجام در مورد اجتناب‌ناپذیری عشق باوجود سنگینی آن.

وصال یک شروع است نه پایان

یکی از کلیشه‌های معمول در ادبیات و سینما، پایان یافتن داستان بعد از رسیدن و وصال است که البته این کلیشه این روزها در حال شکستن است. به پایان رسیدن سختی‌ها بعد از شروع رابطه، تفکر آسیب‌زایی است که منشاء بسیاری از مشکلات در روابط است، حال آن‌که شروع رابطه، شروع سختی‌ها و چالش‌هاست. کتاب برای شکستن چنین کلیشه‌هایی نوشته شده است. ما ناخودآگاه یا خودآگاه براساس کلیشه‌های فکری از پیش تعیین شده‌ای عمل می‌کنیم که به روابط انسانی ما ضربه می‌زنند. کلیشه‌هایی مثل رابطه‌ی آرمانی، معشوق برتر، عدم شکست در روابط، یکی دانستن رابطه و زندگی  و... . رویارویی با واقعیت همیشه دردناک است؛ اما بدون آگاهی از آن نمی‌توانیم زندگی را سپری کنیم. دو باتن در هر فصل از کتاب به سراغ یکی از تفکرات غلطی رفته است که ما را از واقعیت دور می‌کنند.

چرا دوستم داری؟

اگر تجربه‌ی رابطه‌ی عاطفی را داشته باشید، حتما یکبار هم که شده از طرف مقابلتان پرسیده‌اید: چرا دوستم داری؟ شکل صحیح‌تر این سوال در واقع چنین است: چطور می‌توانی شخص ناکافی و غیرکاملی مثل من را دوست داشته باشی؟

هدف از پرسیدن این سوال، شنیدن صفات شخصی و یا تعریف و تمجید نیست، بلکه سرزنش و تحقیر طرف مقابل است. جمله‌ی اصلی که پشت کلمات پنهان شده این است: من تو را که انسانی خاص و ایده‌آل هستی دوست می‌دارم. حالا تو عاشق فرد ناتوانی مثل من شده‌ای؟ پس تو خاص و ایده‌آل و معشوق من نیستی!

ما نمی‌توانیم به طور حقیقی باور کنیم که مورد محبت قرار گرفته‌ایم و از آن مهم‌تر نمی‌دانیم باید در مقابل این محبت چطور پاسخ دهیم. از همین جاست که مشکلات و بهانه‌گیری‌ها آغاز می‌شود. چرا که ما یا قدردان محبت طرف مقابل خود نیستیم و یا نمی‌توانیم شخصی که به ما محبت می‌کند را دوست بداریم.

«یک شوخی قدیمی از مارکس هست که گفته، باشگاهی که فردی مثل او را به عضویت بپذیرد لیاقت عضویت او را ندارد، حقیقتی که هم در مورد عشق صادق است و هم عضویت باشگاه. ما به این شوخی مارکسیستی که تناقضی پوچ بود می‌خندیم: چطور ممکن است که من، هم بخواهم عضو باشگاهی شوم و هم در عین حال وقتی این خواسته به تحقق پیوست، آن را از دست بدهم؟ چطور ممکن بود که آرزو داشتم کلوئه عاشق من شود، ولی وقتی شد از دستش ناراحت شدم.

شاید به این دلیل است که بنیان نوعی عشق خاص، ناشی از تمایلی است که می‌خواهیم از خویشتن و ضعف‌هایمان در وابستگی به زیبایی و اصالت برهیم ولی در مقابل اگر معشوق عاشق ما شد، مجبوریم به خود بیاییم و از این رو چیزهایی به یادمان می‌آید که در وهله‌ی نخست ما را به سوی عشق کشانده بود. چه بسا از ابتدا هم خواسته‌مان عشق نبوده، شاید به سادگی تمایل داشته‌ایم به کسی باور داشته باشیم، ولی چگونه می‌توانیم به معشوق باور داشته باشیم در حالی که او نیز ما را باور دارد؟ »(دوباتن، امامی، 1394: 55)

در او چه می‌بینید؟

در او چه می‌بینید عنوان فصل یازدهم کتاب است که به این سوال مهم و پرتکرار پرداخته است: در معشوق خود چه چیزی می‌بینید که در دیگران نیست؟ نویسنده در این فصل به درستی میان آن‌چه که هست و آن‌چه شخص عاشق تصمیم می‌گیرد باشد، تمایز قائل می‌شود و یادآوری می‌کند این اطلاق شخص عاشق به اعمال معشوق است که آن‌ها را خاص و خواستنی می‌کند وگرنه برای شخصی خارج از ماجرا همه چیز عادی است. همین نکته شکاف دیگری است که باعث جدایی میان آدم‌ها می‌شود. اگر جلوی افکار و خیال‌پردازی‌های خود را نگیریم، فاصله‌ی میان معشوق آرمانی و معشوق واقعی به قدری زیاد می‌شود که شخص حقیقی قابل شناسایی و از آن مهم‌تر لایق دوست داشتن نیست.

« با وجود این در راه بازگشت به خانه و میان انبوه ترافیک غروب در فکر فرو رفته بودم. عشقم مشغول پرسش از خود شده بود. اگر چیزهایی را که در مورد کلوئه جذاب می‌یافتم، خودش تصادفی یا بی‌ارتباط به خود واقعی‌اش می‌پنداشت، نتیجه‌اش چه می‌شد؟ آیا چیزهایی در او می‌خواندم که به او تعلق نداشت؟ به شیب شانه‌اش می‌نگریستم و تار مویی که روی بالشتک بالای صندلی‌اش گیر کرده بود. برگشت به طرفم و لبخندی زد. در نتیجه لمحه‌ای، فاصله‌ی میان دو دندان جلویش را دیدم. تا چه اندازه از ویژگی‌های دلدار حساس و سرشار از روحم در همسفر کناری‌ام وجود داشت؟» (دوباتن، امامی،1394: 100)

ما حتی به روابط خوبمان پایان می‌دهیم

وقتی کسی به شما بگوید که خطر خوش‌بختی تهدیدتان می‌کند ممکن است تعجب کنید؛ اما این یک حقیقت روان‌شناختی است که واکنش ما نسبت به خوش‌بختی و بروز یک فاجعه یکسان است. ما درحال تلاش برای عدم وقوع هردوی آن‌هاییم چرا که خوش‌بختی به اندازه‌ی بدبختی نظم زندگی روزمره‌ی ما را به هم می‌زند. در واقع حقیقت این است که ما به بدبختی خود عادت می‌کنیم و ناخودآگاه ما، ما را از تلاش برای تغییر شرایط باز می‌دارد. ما غم‌هایمان را دوست داریم، به اضطراب‌های روزمره عادت کرده‌ایم. روابط سمی و غلطمان را از ترس تنهایی کج دار و مریز ادامه می‌دهیم و عادت‌های بد اخلاقی‌مان را با جمله‌ی «من همینم» سرپوش می‌گذاریم، چرا که توانایی برخورد با شرایط بهتر را نداریم و نمی‌توانیم زندگی‌مان را تغییر دهیم. ما دردهایمان را بغل می‌کنیم تا کسی آن‌ها را از ما ندزدد و دردها ذره ذره روح ما را تمام می‌کنند. شادی وحشتناک است وقتی تجربه‌ای از آن نداشته باشی.

در چنین شرایطی درستی یک رابطه به اندازه‌ی نادرستی آن، دلیل موجهی برای  به پایان دادن آن‌هاست. وحشت از شادی، شکاف دیگری است که میان آدم‌ها و روابطشان دیوار می‌کشد چرا که ممکن است ‌ما نتوانیم خوشی ناشی از حضور دیگری را در خودمان هضم و درک کنیم. این موضوع از دیگر مواردی است که دوباتن در کتاب جستارهایی در باب عشق آن را بررسی می‌کند.

آلن دوباتن فیلسوف زندگی روزمره

آلن دو باتن، فیلسوفی است که فلسفه را از برج عاج دانشگاه‌ها بیرون کشیده و به زندگی روزمره ما دعوت کرده است. او متولد ۲۰ دسامبر ۱۹۶۹ در زوریخ سوئیس است و از همان کودکی، میان فرهنگ‌های گوناگون و زبان‌های مختلف (فرانسوی، آلمانی و انگلیسی) رشد کرد. پدری ثروتمند و یهودی با ریشه‌هایی در مصر و اسپانیا، و مادری سوئیسی با اصالت یهودی اشکنازی، پیش‌زمینه‌ای برای ذهنی کنجکاو و چندفرهنگی فراهم آوردند که بعدها در آثارش بازتاب یافت.

دوباتن تحصیلاتش را در تاریخ در دانشگاه کمبریج آغاز کرد و سپس به سراغ فلسفه در کینگز کالج لندن و دکتری در دانشگاه هاروارد رفت. اما زمانی که فهمید فلسفه آکادمیک پاسخگوی دغدغه‌های مردم عادی نیست، مسیرش را عوض کرد و به نوشتن برای مخاطب عام پرداخت؛ نوشتنی که به‌راستی فلسفه را زندگی‌پذیر کرد.

او نویسنده‌ای است که با زبانی ساده و روایتی شاعرانه، به مفاهیمی چون عشق، اضطراب، سفر، کار، خودشناسی و حتی سکس نگاهی عمیق و فلسفی انداخته است. اولین اثر مشهور او همین کتاب جستارهایی در باب عشق است که تا کنون بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. کتاب‌های دیگرش نظیر تسلی‌بخشی‌های فلسفه ، اضطراب منزلت و هنر سیر و سفر نیز از جمله آثار پرفروش و تأثیرگذار در حوزه فلسفه‌ی کاربردی هستند.

در سال ۲۰۰۸، دو باتن یکی از بنیان‌گذاران مدرسه زندگی شد؛ یک موسسه آموزشی با هدف کمک به مردم برای مقابله با چالش‌های عاطفی و فکری دنیای مدرن، با استفاده از خرد فلسفی. این مدرسه در واقع ادامه طبیعی فلسفه عملی دو باتن بود: آوردن اندیشه به دل زندگی.

نه نسخه‌ای برای عشق، بلکه راهی برای زیستن آن

کتاب جستارهایی در باب عشق ما را از خیال‌پردازی‌های رمانتیک به واقعیت‌های خام و گاه دردناک روابط انسانی می‌برد؛ بی‌آنکه تلخ‌کامی را تجویز کند یا امید را نفی. آلن دوباتن با صداقتی بی‌رحمانه اما انسانی، به ما نشان می‌دهد که عشق همان‌قدر که محصول میل و هیجان است، میدان نبردی روانی میان خواسته‌ها، ترس‌ها و تصورهای ماست. او عشق را نه پایان خوش یک داستان عاشقانه، بلکه فرصتی برای شناخت خود، پذیرش دیگری و رشد در بستر رابطه می‌داند. این کتاب، آیینه‌ای است روبه‌روی ما، تا در آن نه فقط چهره‌ی معشوق، بلکه چهره‌ی خودمان را بهتر ببینیم.

آلن دوباتن در کتاب جستارهایی در باب عشق نه‌تنها عشق را تحلیل می‌کند، بلکه ابزارهایی برای درک بهتر آن به دست خواننده می‌دهد. این کتاب می‌تواند راهنمایی باشد برای همه‌ی ما که در روابطمان سردرگم، ناامید یا متوهم شده‌ایم. از شناخت کلیشه‌ها و ترس‌ها گرفته تا پذیرش ضعف‌ها و نوسانات طبیعی رابطه، دوباتن نگاهی تازه و کاربردی به عشق ارائه می‌دهد؛ نگاهی که به‌جای ایدئالیسم، بر پایه‌ی واقع‌گراییِ دلسوزانه استوار است. این کتاب نه نسخه‌ای برای عشق، بلکه تمرینی برای یادگیری دوست داشتن آگاهانه است.


آلن دو باتن، جستارهایی در باب عشق ،مترجم گلی امامی ، نشر نیلوفر

 

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

بسیار مفید

پرسش های متداول

نشر نیلوفر و نشر جامی.

سال 1993 منتشر شده است .

مطالب پیشنهادی

سفر با ذهن، دور از تصور

سفر با ذهن، دور از تصور

مرور کتاب هنر سیر و سفر، اثر آلن دو باتن

در این دنیای بزرگ و سریع و دیوانه‌وار، به اندازه کافی خوب هستم؟

در این دنیای بزرگ و سریع و دیوانه‌وار، به اندازه کافی خوب هستم؟

مروری بر کتاب اضطراب منزلت نوشته‌ی آلن دو باتن

از زندگی می‌گویند

از زندگی می‌گویند

مرور «تسلی‌بخشی‌های فلسفه» اثر «آلن دو باتن»

کتاب های پیشنهادی