مهدی سحابی علاوه بر روزنامه نگاری، بازیگری، عکاسی و کارهای مشابه را نیز امتحان کرد و دست آخر، سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ی ادبی رفت، اما دلش هنوز آرام نگرفته بود. بعضی ها هم اینطورند، نمی توانند چیزی را که تمام و کمال راضی شان می کند پیدا کنند. سال ۱۳۵۲ اولین ترجمه ی رسمی اش را منتشر کرد: « نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک » نوشته ی ماريو دمیکلی، انتشارات گلشایی.
مهدی سحابی در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۲ در محله راه کوشک قزوین به دنیا آمد. او فرزند ارشد احمد سحابی و معصومه ساروخانی بود. خانواده سحابی در ده سالگی او به تهران آمده و در محله شاپور ساکن شدند. دوستی او با علی اصغر قره باغی از همان زمان شروع شد. او پس از دریافت دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز در شهر تهران و ورود به هنرکده هنرهای تزئینی دانشگاه تهران در رشتهٔ نقاشی، با گذشت یک سال و نیم، تحصیل را نیمه کاره رها میکند و پس از طی سربازی و برای تحصیل در رشتهٔ کارگردانی سینما در سال ۱۳۴۶ به ایتالیا عزیمت میکند؛ او در چینه چیتا دوره ای کوتاه گذراند و در طی این دوره با فرانچسکو رزی دوستی نزدیکی داشت و در فرهنگستان هنرهای زیبای رم مشغول تحصیل میشود، اما پس از مدتی سینما را رها کرد تا نقاشی بخواند و در سال ۱۳۴۷ تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای رم را نیز نیمه کاره رها کرد و به فرانسه رفت. در سال ۱۳۴۸ با «اِولین»، یک خانم فرانسوی ازدواج کرد و دارای سه پسر به نام های کاوه، سهراب و کیومرث شد. سحابی در سال ۱۳۵۱ به قصد کار در سینمای ایران، به ایران بازگشت ولی از ورود به این حرفه ناامید شد و سپس مدتی به سراغ روزنامه نگاری، بازیگری، عکاسی و کارهای مشابه پرداخت و در آخر به سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ادبی رفت. تسلط او به زبان های ایتالیایی، فرانسه و انگلیسی سبب شده که نویسندگان متفاوتی را به ایرانیها معرفی کند.وی تا پایان عمر به عنوان مترجم با ماهنامه فیلم همکاری می کرد.