کتاب مرگ پوتیا
نویسنده: هاینریش فون کلایست
اصلا چرا انداخته بودندش توی این هلفدانی. فقط برای اینکه زجرش بدهند. وگرنه چه خلافی کرده بود او؟ جز این که چند بار زنش را کتک زده بود، آن هم به حق. هرچه باشد شوهر بود و اختیار داشت. درستش آن بود که زنش را میانداختند از در کلانتری بیرون، درستش این بود. اما به جای این کار او را احضار کرده بودند و بامبول سرش درآورده بودند. صد بار بازخواست و سینجیم، تا عاقبت یک روز، دیگر اصلا نگذاشته بودند برگردد. بلکه انداخته بودندش توی ماشین و یکراست آورده بودندش اینجا بیرون شهر به این هلفدانی. راستی که زهی بیشرمی!
و همهی این بلاها را مدیون که بود؟ مدیون زنش. و حالا بالاخره وقتش رسیده بود که حسابش را با این زن پاک کند. پروندهی این زن آمده بود روی رو. از غیظ دستهای گندم را از حاشیهی گندمزار کند و مثل چوبدستی در هوا تاب داد و بر سر پا بلند شد. و حال بدا به روز این زن.
صفحه 106
- نام کتاب: مرگ پوتیا
- مترجم: محمود حدادی
- ناشر : نیلوفر
- تعداد صفحات: 240
- شابک: 9789644487224
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان آلمانی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
تونیو با مجرمی فراری اشتباه گرفته شد
مروری کوتاه بر کتاب تریستان و تونیو کروگر از توماس مان
سوسوی نهانخانه
مروری بر کتاب آشفتگیهای تُرلِس جوان نوشتهی روبرت موزیل
در ستایش بیسوادی
دربارهی کتاب در ستایش بیسوادی نوشتهی هانس ماگنوس انسنسبرگر
کتاب های پیشنهادی