هما روستا، یک بازیساز است و حلش را با کارش تعیین کرد یا می کند. اما او در یک مثلث ارزشی برای من تعریف شد. نخست خودش به دلیل هما روستا بودن و کار و زیستش، دوم وجود پدرش که عضو بالای یک حزب سیاسی بود و سوم، همسر حمید سمندریان بودن که یکی از بانیان مهم تاثر

مدرن ایران است.

فیلم «حميد هما» از سر یک درخواست ساخته شد. که تصادف رهبر جهان است! و برخی تصادف از سر ضرورت‌های ناگفته یا به نظر ناخواسته شکل می گیرند. مثل خود ناگهان! مثل آذرخش که حاصل ستیز کشاکش بسیاری پیش از خود است. هما روستا سه تن را برای ساخت فیلم نکوداشتش در نظر داشت. من یکی از آنها بودم به گفته‌ی خودش و شاهسواری، اما در آن روزها به دلیل شرایط کاری و زیستی، و نیاز همیشگی ام به تجربه از این کار استقبال کردم و حال خشنودم که توانستم در ثبت این مثلث مهم فرهنگی/ انسانی با توجه به شرایط اجتماعی مان کار کنم. ارتباط نزدیک من با حمید و هما، به واسطه‌ی دعوت آقای سمندریان برای تدریس در اواخر دهه ی هشتاد در آموزشگاهشان حاصل شد. بیشتر البته سلام علیکی از دور داشتیم. اما این نزدیکی احترام و باورم را به او و هما بیشتر کرد.