کتاب تو

نویسنده: کرولاین کپنس

دو سال پیش دختری را از اینجا اخراج کردم. اسمش ساره بود که خیلی اعصاب خردکن بود. اسمی که موقع تولد رویش گذاشته بودند سارا بوده است، اما می‌خواسته خاص باشد و از این‌جور چرندیات. ساره کابوس بود. جوری رفتار می‌کرد که انگار با آمدنش سر کار دارد به ما لطف می‌کند. کتاب‌های مگ وليتزر را به همه، حتی به مردان آسیایيِ پیر، پیشنهاد می‌کرد. وقتی می‌خواست باقی‌مانده‌ی پولِ مردم را پس بدهد، با بی‌میلی مشتی سکه جلویشان می‌گذاشت و مردم را وادار می‌کرد برای برداشتنِ آن‌ها خم بشوند روی پیشخوان. مردم از ساره متنفر بودند. لاته‌ای بیش از حد داغ سفارش می‌داد و با اینکه معلوم است لاته‌ی بیش از حد داغ بعداز پیاده‌رويِ ده‌دقیقه‌ای در هوای سرد دیگر داغ نخواهد بود، حداقل سه بار در هفته مغازه را ول می‌کرد و برای اعتراض به استارباکس می‌رفت. با اینکه سفیدپوست بود، موهای بافته‌ی آفریقایی داشت. کتابی روی پیشخوان می‌گذاشت و مطمئن می‌شد همه می‌فهمند او ادویج دانتيكا یا هر کتاب دیگری را می‌خواند که زنان در آن زمان بابتش هیجان زیادی داشتند. مجله‌ی نیویورکر می‌خواند، یعنی موقع تمیزکاری، ۹۸٫۹ درصد صحبت‌هایش با «اون قسمت رو توی نیویورکر دیده‌ای که...» شروع می‌شد. هرگز بعد از دست‌شویی کردن سیفون را نمی‌کشید؛ می‌گفت والدینش صرفه‌جویی در آب را به او یاد داده‌اند. اما ادرارش بوی گند می‌داد، چون یک گیاه‌خوار 

صفحه ۹۹

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب تو

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

در باب تجربه‌ی سوگ در کودکان

مروری بر کتاب مامان دلم برایت تنگ شده نوشته‌ی ربکا کاب

بزرگ شدن آن‌قدرها هم بد نیست

مروری بر کتاب کودک دوست ندارم بزرگ شوم! نوشته‌ی دیو پتی

مسخ تقصیر

مروری بر کتاب مسخ نوشته‌ی فرانتس کافکا

کتاب های پیشنهادی