کتاب هرگز رهایم مکن
در مورد بیشهها داستانهای وحشتناکی میگفتند. یک بار، نه خیلی پیش از آنکه ما به هیلشم بیایم، پسر بچهای با دوستانش به شدت دعوا میکند و به فراسوی مرزهای هیلشم میگریزد. دو روز بعد جسدش را پیدا میکنند، در دل آن بیشهها، در حالی که به درختی بسته شده بود و دستها و پاهایش بریده شده بودند.
صفحه ۷۰
مروری بر کتاب هرگز رهایم مکن نوشته کازوئو ایشیگورو را در آوانگارد بخوانید.
از برزخ آشویتس تا گریزگاه معنا
مروری بر کتاب انسان در جستوجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل
پنج روایت از خانوادهی فو
معرفی کتاب تکپردهایهای داریو فو نوشتهی داریو فو و فرانکا رامه
بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو